از "ایرالکو" تا "زامیاد": آیا موج تازه‌ای از اعتراضات کارگری در راه است؟!

تارنمای داوطلب: کارگران صنایع ایران این روزها در شرایطی طاقت‌فرسا زندگی می‌کنند. خاموشی‌های مکرر برق، فرسودگی تجهیزات، کاهش ظرفیت تولید و مدیریت ناکارآمد روزمرگی کار و زندگی آنان را تحت‌الشعاع قرار داده است. در بسیاری از شهرها دست‌کم دو روز در هفته برق صنایع قطع می‌شود، در برخی مناطق تا سه روز و در برخی واحدها هر روز از ساعت پنج عصر تا نیمه‌شب. نتیجه این خاموشی‌ها تعطیلی کامل شیفت‌های کاری و از دست رفتن نیمی از ظرفیت تولید است. برآوردها نشان می‌دهد صنایع کشور به دلیل بحران انرژی بین سی تا شصت درصد توان تولید خود را از دست داده‌اند. شاخص تولید صنعتی در تیرماه ۱۴۰۴ هم بیانگر آن است که بیش از ده درصد نسبت به سال گذشته کاهش یافته و در این میان صنایعی مانند خودروسازی، فلزات و کاشی و سرامیک سقوط قابل توجهی را تجربه کرده‌اند. دستمزدهای عقب‌افتاده، حذف اضافه‌کاری‌ها، بلاتکلیفی بیمه و بازنشستگی و زندگی در معرض خطر برای هزاران کارگر آنهم در شرایطی تورمی بیش از ۴۰ درصدی، نتیجه مستقیم این بحران ساختاری است.

کافی است، اخبار یک ماه گذشته را مرور کنیم. در اراک، کارگران شرکت آلومینیوم‌سازی ایران (ایرالکو) بیش از چهل روز در اعتراض و اعتصاب غذای شرکت بودند. حقوق پایین و فاصله عمیق آن با هزینه‌های زندگی، اجرای معوق طرح طبقه‌بندی مشاغل و فرسودگی تجهیزات باعث شد آن‌ها دست به اعتصاب غذا و حتی اعتصاب غذای خشک بزنند. یکی از کارگران در این رابطه گفته : «وقتی هیچ راهی برای شنیده شدن نمی‌ماند، چاره‌ای جز اعتصاب غذا نداریم. ما فقط می‌خواهیم زندگی‌مان قابل تحمل شود.» این اعتراض طولانی و انسانی نه فقط یک مسئله صنفی، بلکه هشداری است برای کل صنایع ایران که شرایط کارگران با تعطیلی و کاهش ظرفیت تولید در هم تنیده است.

در اهواز، کارگران گروه ملی فولاد با تعطیلی خطوط تولید و بلاتکلیفی بیمه و بازنشستگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. مالکیت کارخانه در اختیار بانک ملی است؛ بانکی که نه تولید را رونق می‌دهد و نه امنیت شغلی کارگران را تضمین می‌کند. نتیجه این وضعیت، کارگرانی است که حتی با پرداخت حقوق نیز آینده‌ای روشن نمی‌بینند. کارگران فولادی می‌گویند؛ «پرداخت حقوق بدون راه‌اندازی کارخانه مثل انداختن یک قطره آب در کویر است؛ آینده‌ای برای ما نمی‌سازد»

در تهران نیز همین دو روز پیش ۲۴ شهریور ماه، کارگران زامیاد به دلیل قطع اضافه‌کاری و پرداخت نشدن معوقات رفاهی دست به اعتراض زدند. برای آن‌ها اضافه‌کاری بخش جدایی‌ناپذیر از درآمد روزانه است؛ بدون آن، تأمین هزینه‌های زندگی تقریبا ناممکن است. افزون بر این، کارگران سه ماه است که اجازه برگزاری انتخابات برای تعیین نمایندگان کارگری را ندارند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «هیچ‌کس صدای ما را منتقل نمی‌کند. قبلا از طریق این نماینده‌ها کار را پیش می‌بردیم اما حالا حتی اجازه برگزاری انتخابات را هم نمی‌دهند.» این جمله نشان می‌دهد که دغدغه سازماندهی، بخشی جدایی‌ناپذیر از مطالبات کارگران به ویژه در صنایع مادر است.

بررسی‌های «داوطلب» نشان می‌دهد که چند عامل ساختاری و هم‌ترازی‌شده باعث پدیدآمدن موج اعتراضات به ویژه در صنایع بزرگی چون فولاد، آلومینیوم‌سازی و خودروسازی شده‌اند:

۱. فشار معیشتی مستقیم بر کارگران: تعویق دستمزدها، حذف پاداش‌ها و اضافه‌کاری، دریافتی‌هایی بسیار کمتر از هزینه واقعی زندگی و عدم ترمیم حداقل دستمزد کارگری

۲. اختلالات زیرساختی و فنی: قطعی برق و فرسودگی خط تولید، که هم تولید را کاهش می‌دهد و هم هزینه‌ها و مخاطرات ایمنی را بالا می‌برد.

۳. بحران مدیریت و مالکیت: بنگاه‌های دولتی/بانکی که از واگذاری و مدیریت حرفه‌ای یا تزریق سرمایه واقعی امتناع می‌کنند، و مدیران انتصابی که منافع کوتاه‌مدت را بر تداوم تولید ارجح می‌دانند.

۴. بحران نقدینگی در سطح کلان و شرکتی: نسبت جاری پایین، زیان انباشته و عدم امکان تأمین مواد اولیه.

۵. عدم اجرای قوانین کار و پیمان‌های صنفی: ناتوانی در اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل و نبود کانال‌های قانونی مؤثر برای پیگیری مطالبات.

۶. فقدان تشکل‌ها و سازمان‌دهی کارگری مستقل و مؤثر: نبود اتحادیه‌ها/کمیته‌های مستقل و متکی بر کارگران که بتوانند مذاکرات بلندمدت، برنامه‌های دفاعی و استراتژیک و ظرفیت مقابله با فشارهای امنیتی را فراهم کنند و فقدان نمایندگی‌های کارگری منتخب که شفافیت، گفت‌وگو و حل اختلاف را ممکن سازند؛ منجر به این شده که مطالبات صنفی یا به سازوکارهای کوتاه‌مدت و پراکنده (تحصن، اعتصاب غذای خشک) بیانجامد یا به سرکوب و امنیتی شدن بحران ختم ‌شود — که هر دو به تشدید بحران اجتماعی منجر می‌شود.

کارگران ناچارند برای رسیدن به ابتدایی‌ترین حقوقشان در وضعیتی بدوی و توده‌وار از ابزارهای پرهزینه و خطرناک برای بیان اعتراضشان استفاده کنند، در حالی که اتحادیه‌ها و انجمن‌های مستقل اگر امکان فعالیت داشته باشند، می‌توانند صدای آن‌ها را پایدار و مؤثر به گوش مدیران و مقامات برسانند.

در چنین شرایطی، کارگران چگونه می‌توانند سازماندهی کنند؟

با توجه به شرایط امروز، پرسش کلیدی این است که کارگران چگونه می‌توانند سازماندهی کنند؟ تجربه اعتراض‌های اخیر نشان می‌دهد که سازماندهی محلی و محدود، مثل احیای نهاد کارگری _دست کم در میان گروههایی که پیشتر از این ظرفیت برخوردار بوده‌اند یا توانایی احیای تشکل و نهاد صنفی را دارند_، می‌تواند نقطه شروع باشد. این نوع سازماندهی‌های کوچک می‌توانند پایه‌ای برای همبستگی گسترده‌تر و مطالبه‌گری مؤثر ایجاد کنند، حتی در شرایطی که فشارهای امنیتی بر اعتراضات کارگری سنگینی می‌کند.

کارگران امروز نیاز دارند راهکارهایی بیابند که هم مؤثر باشد و هم ریسک امنیتی کمتری داشته باشد. شکل‌گیری انجمن‌ها و شوراهای کارگری مستقل، استفاده از شبکه‌های داخلی و ارتباطی امن، تقویت ارتباط با کارگران دیگر کارخانه‌ها و صنایع مشابه و ثبت و پیگیری مداوم مطالبات، نمونه‌هایی از چنین روش‌هایی هستند. این مسیر به آن‌ها امکان می‌دهد بدون مواجهه مستقیم با سرکوب، مطالبه خود را پیش ببرند و همزمان ظرفیت ایجاد تغییر واقعی در کارخانه‌ها و صنایع را افزایش دهند.

برای نمونه، وقتی تشکل‌سازی در یک کارخانه یا محیط شغلی با محدودیت‌های امنیتی شدید روبه‌رو است، کارگران می‌توانند به جای تمرکز صرف بر یک واحد تولیدی، با کارگران صنایع مشابه وارد ائتلاف شوند. مثلاً کارگران صنعت خودروسازی می‌توانند با کارگران فولاد و آلومینیوم ائتلاف صنفی تشکیل دهند، زیرا بسیاری از مطالباتشان از جنس مشابهی است: امنیت شغلی، دستمزد عادلانه و بهبود شرایط کاری. این گونه ائتلاف‌های صنفی می‌تواند قدرت چانه‌زنی کارگران را افزایش دهد و در عین حال از آسیب‌پذیری آنان در برابر سرکوب مستقیم بکاهد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که نمونه‌هایی از اینگونه ائتلاف‌ها وجود داشته که در پیشبرد مطالبات کارگران نقش مهمی ایفا کرده است. از جمله در آفریقای جنوبی دهه ۱۹۸۰، کارگران صنایع معدن، فولاد و خودروسازی تحت فشارهای امنیتی شدید، ائتلاف‌های مشترک ایجاد کردند که بعدها به شکل‌گیری فدراسیون COSATU انجامید. در ترکیه نیز کارگران خودروسازی بورسا در سال ۲۰۱۵ توانستند با همگرایی با کارگران صنایع فلزی، دستاوردهای مهمی در زمینه دستمزد و قراردادها به دست آورند. در ایران نیز می‌توان به هم‌زمانی اعتصاب‌های هفت‌تپه و فولاد اهواز در سال ۱۳۹۷ اشاره کرد که هرچند نهادی و رسمی نبود، اما حمایت متقابل کارگران از یکدیگر نشان داد امکان شکل‌گیری چنین ائتلاف‌هایی حتی در فضای امنیتی وجود دارد و باید از این ظرفیت‌ها استفاده کرد.

کارگران ایرانی، این روزها نه فقط علیه شرایط اقتصادی و مدیریتی موجود، بلکه برای حق زندگی شرافتمندانه و امنیت شغلی ایستاده‌اند. در چنین شرایطی، هر چه اعتراض‌ها پراکنده و بدون تشکل باقی بماند، تأثیر آن محدود خواهد بود. فعالان کارگری می‌دانند که بدون سازماندهی واقعی، صدایشان شنیده نخواهد شد و بدون تشکل مستقل، مبارزه برای حقوق کارگری محدود و آسیب‌پذیر می‌ماند. تجربه‌های اخیر اعتراضات کارگری نشان می‌دهد که کارگران به این ضرورت واقف‌اند و در پی راه‌هایی هستند که هم صدای‌شان را برسانند و هم امنیت خود را حفظ کنند. تنها از طریق اتحاد، تشکل و سازماندهی هوشمندانه است که کارگران می‌توانند خواسته‌های قانونی و انسانی خود را پیگیری کنند و شرایطی ایجاد کنند که زندگی و کارشان دیگر قربانی بحران‌های ساختاری و بی‌تدبیری نشود.

اینجا را هم نگاه کنید

تغییر اولویت‌های جنبش کارگری پس از دو دهه خصوصی‌سازی

از سندیکا تا سُفره: تغییر اولویت‌های جنبش کارگری پس از دو دهه خصوصی‌سازی

تارنمای داوطلب: آیا ما امروز با یک پارادایم شیفت1 در مسیر مطالبه‌گری کارگران ایران مواجهیم؟ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.