تارنمای داوطلب: با افزایش فشار بر کارگران و گروههای صنفی مانند معلمان و پرستاران در یک سیستم اقتدارگرا، بسیاری از فعالان مدنی و صنفی یک گام عقبنشینی میکنند تا با مرور راهکارها و ترفندها به گونهای کمهزینهتر مطالبات جمعی را پیگیری کنند و بخشی از فعالان نیز، برای مدت طولانی سکوت و بیعملی را تجربه میکنند. ولی همزمان قشر تازهای از فعالان کارگری و صنفی ساخته میشود که همراه با پرسشگری به دنبال آنند تا بخشی از بیعدالتی اقتصادی را در مورد خود یا همصنفانشان تصحیح کنند.
مکانیسم فشار بر جامعه کارگری نشان میدهد که گرچه این گزاره همواره وجود دارد، ولی اندازه و ابعاد فشار همیشه یکسان نیست؛ بسیاری از احکامی قضایی که به کنشگران کارگری و صنفی داده میشود سلیقهای است و انسجام سیستماتیک ندارد و میتوان رمز تداوم کمکاری فعالان را در غیرقابلپیشبینی بودن واکنش دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی در شرایط پس از یک کنش جمعی یا رویداد حقطلبانه کارگری دانست.
در این شرایط، اگر فعالان کارگری- صنفی بتوانند الگوهایی برای پیشبینی شرایط بعد از کنش جمعی بیابند، قادر به تخمین هزینه خواهند بود.
گام اول؛ تاسیس یا پیوستن به یک تشکل صنفی مهمترین الویت است
در حالی که فعالان کارگری – صنفی به صورتی پراکنده به مطالبات مشترکی باور دارند و حتی ممکن است در دیدارهای غیررسمی به برخی باورهای مشترک برسند، تا زمان رسمی شدن تصمیمها و علنی شدن خواستهها یک گام اساسی در پیش است.
اگر در دیدارهای غیر رسمی خود با دیگر همفکران و همکاران هنوز به این نتیجه نرسیدهاید که خواستههای خود را در قالب یک اتحادیه یا تشکل صنفی پیگیری کنید یا کاغذبازیهای این کار دشوار به نظر میرسد، یا فکر میکنید بیجهت در معرض دید قرار میگیرید، احتمال آن وجود دارد که هنوز درباره ظرفیتهای قانونی مطالعه کافی نکردهاید.
زبان قانون دشوار است. بنابراین برای درک بهتر آن، با وکلا و یا مشاوران حقوقی مشورت کنید و به این ترتیب راه را برای خود و همگروهیهایتان هموار کنید. چرا که قانون نقطه اتکای شماست.
شما همچنین میتوانید به تشکلهای صنفی موجود بپیوندید و پس از یادگرفتن مهمترین نکات طرز کار یک تشکل صنفی، به یک عضو موثر آن تبدیل شوید. پیوستن به یک تشکل صنفی، حتی اگر تغییری در وضعیت کنونی کارگران ایجاد نکند آنها را قادر خواهد ساخت که تشکل صنفی ایدهآل خود را پایهریزی کنند و با دیدن اشتباهات و نقاط ضعف یک تشکل صنفی موجود، آنها را در تشکل صنفی خود تکرار نکنند.
گام دوم: روحیه جمعگرایی را حفظ کنید
برخورداری از تشکل صنفی باید یکی از اولویتها باشد ولی موتور اصلی پیگیری خواستههای جمعی، حفظ روحیه جمعگرایی و تقسیم درست انرژی در گروه است.
هیچ کس به تنهایی مقصر نیست؛ همه به نوعی در شرایط کنونی دخیلاند. بنابراین برای به نتیجه رسیدن مطالبات صنفی خود، نکات زیر را به خاطر داشته باشید:
الف- هیولا دیدن کارفرما یا دولت؛ راه را بر گفتگو میبندد.
اگر دولت امروز به هیولای سرکوب مطالبات صنفی تبدیل شده است، تکتک افراد جامعه با عمل یا بیعملی خود در آن سهم داشتهاند.
وقتی حقوق کارگران به تعویق میافتد، بدون قراردادهای کاری مجبور به ادامه فعالیت میشوند، یا اولین نتایج تصمیمهای نادرست گریبانگیر کارگران میشود، اولین واکنش عمومی پیدا کردن مقصر است. در این شرایط، ضعیفترین و یا مشخصترین حلقه یک سیستم فاسد یا سرکوبگر به عنوان مقصر قلمداد میشود تا با حذف او، کارگران پراکنده به این نتیجه برسند که روند احقاق حقوق آنها در مسیر عملی شدن است.
پیدا کردن مقصر میتواند تنها یک گام در مسیر مطالبات صنفی باشد، ولی هنوز چندین گام دیگر باقی است تا برخی از خواستهها به نتیجه برسند.
طرح مطالبات باید از راه پیگیری گروهی و گفتگوی اجتماعی به عادت همیشگی نمایندگان کارگری و کارفرمایی و همچنین دولت تبدیل شود تا پس از گذر از یک خواسته، مذاکرات در شرایط برنده-برنده ادامه پیدا کند.
اگر دولت را یک هیولای یکپارچه میبینید، احتمالا از جستجوی ظرافتهای گفتگو و چانهزنی طفره میروید در حالی که مسیر مطالبات جمعی کارگران از دولت میگذرد؛ پس به عنوان نمایندگان جمعی از کارگران، خود باید راهی برای گفتگوی رسمی یا غیر رسمی با دولت و کارفرمایان پیدا کنید.
ب- مقصر قلمداد کردن کارگران شرایط را بهتر نمیکند
به همان ترتیب که در شرایط دشوار احقاق حقوق کارگران، دمدستیترین چهره از حلقه کارفرماها مقصر قلمداد میشوند، روایتی وجود دارد که «کارگران» را مقصران اصلی وضع نابسامان خودشان قلمداد کند. چرا که مثلا شجاعت کافی یا دانش کافی یا انسجام کافی ندارند. در حالی که رسیدن به کیفیتهای قدرت جمعی محصول استمرار فعالیتهاست و ناگهان به دست نمیآید.
کارگران حتی اگر تشکل نداشته باشند و از حقوق خود بیاطلاع باشند مقصر نیستند. رهبران واقعی بر اقتدار جمعی سرمایهگذاری میکنند و سرمایهگذاری با صرف زمان و حوصله از راه برجسته کردن قابلیتهای فردی، آموزش مداوم و پوشش کاستیها عملی میشود.
گام سوم: هزینه پیگیری مطالبات صنفی از طریق افزایش اعضاء کاهش دهید
بسیاری از ما میدانیم که هر چه یک جمع صنفی بزرگتر باشد، هزینه فعالیت مدنی و صنفی در میان اعضا سرشکن میشود. این در حالی است که پیرامون شیوههای عضوگیری موثر یا خلاقانه کمتر گفتگو میشود و بسیاری از جمعهای صنفی درباره شیوههای مراقبت از اعضا و برخورد با آنان و بهینهسازی حضور و فعالیت اعضای تازه کوچکترین پیشبینی یا راهکاری ندارند.
چند پرسش اساسی _که به دنبال یافتن پاسخی برای عدم پیوستن به تشکل صنفی یا عدم مشارکت موثر باشد_ به گروه شما کمک میکند راههای موثری برای غلبه بر مقاومت همصنفیها و جلب مشارکت آنا بیابید و از پتانسیل هر کدام از افراد در جهت تقسیم کار و منافع صنفی بهره بگیرید. پرسشها را در جمع مطرح کنید تا به پرسشهای اساسیتری برسید و از امتحان کردن شیوههای تازه نهراسید.
گام چهارم: فریب اصلاحات دروغین را نخورید
به محض اقدام برای انسجام و تشکلگرایی- که حق کارگران است و در مقاولهنامههای سازمان جهانی کار قید شده- کسانی هستند که با ترسیم آیندهای روشن از زمانی که همهچیز به طرز جادویی از بالا درست میشود، گروه را به نشستن و بیعملی فرا بخوانند.
اصلاحات دروغین، از زمان متشکل شدن فعالیتهای اجتماعی در چندین دهه پیش تاکنون، چنان شایع بوده است که برخی گزارشها و کتابچههای راهنما درباره آن هشدار دادهاند. چنین استراتژی معمولا از سوی کارفرماها برای ساکت کردن کارگران، زمان خریدن و کمرنگ کردن تمرکز جامعه از مطالبات جمعی بارها آزموده شده است.
کنشگران مدنی و فعالان حقوق کارگر، تاکید میکنند که راه گفتگو را حتی با نمایندگان گفتمانِ اصلاحات تقلبی! نبندید؛ راههای گفتگو و چانهزنی را از چندین مجرا به پیش ببرید و حتی پس از رسیدن به خواسته جمعی بخشی از تمرکز خود را به حفظ دستاوردها تخصیص دهید.
گام پنجم: از افتادن در دام منازعات سیاسی و جناحی پرهیز کنید
کارگران سرباز یا کنشگر سیاسی نیستند. هرچند که آنان نیز مانند هر فرد دیگری میتوانند دیدگاه سیاسی داشته باشند و لازم است که مولفهها، پتانسیلها و نیروهای سیاسی را در معادلات صنفی خود تجزیه و تحلیل کنند، ولی مسئول تغییرات کلان یا به سامان رساندن همه چیز و همه کس نیستند. باور به تغییرات کلان از راه فعالیت صنفی، ادامه همان باوریست که تغییر را به طرز جادویی از بالای هرم قدرت دیکته شده بر جامعه میبیند و برای فعالان صنفی به شدت هزینهزاست؛ در حالی که کارگر نباید به خاطر عضویت در تشکل کارگری به اندازه یک کنشگر سیاسی در پی تغییر نظام سیاسی هزینه بدهد.
کنشگران حقوق صنفی باید بتوانند عضویت در تشکل و چانهزنی را به عنوان امری عادی و غیر سیاسی در باورهای جمعی بگنجانند تا عضویت در یک تشکل صنفی برای همگان امکانپذیر باشد.
باور به تشکل باید چنان در میان کارگران ریشهدار باشد که هر فردی با هر اندازه توان کنشگری و بینیاز به رفتارهای جسورانه بتواند جذب تشکل شما شود، درباره حقوق خود آموزش ببیند و حرفی برای گفتن داشته باشد.