تارنمای داوطلب: نتایج نظرسنجی اخیر “داوطلب” در خصوص الویت تشکلهای صنفی معلمان در شرایط کنونی نشان داد که عبور از فعالیت صنفی به فعالیت سیاسی، مورد توافق بسیاری از اعضای بدنه صنفی معلمان نیست. این در حالیست که در سالهای اخیر و در پی گسترش اعتراضات و کنشهای میدانی معلمان و گروههای کارگری همچون کارگران شاغل در صنایع نفت و گاز، تلاشهای بسیاری برای سوق دادن این کنشها به فعالیتهای سیاسی و خواهان تغییر انجام شد که دلیل آن را میتوان در برخی مواضع و جهتگیریهای خاص سیاسی از سوی این گروهها جستجو کرد. جهتگیری هایی که به نظر میرسد چندان منطبق با ظرفیت و توان تشکیلاتی این گروهها نیست و بیشتر به نوعی واکنش احساسی و هیجانی ناشی از قرار گرفتن در متن بحرانهای سیاسی و اقتصادی شباهت دارد. با این حال این پرسش مطرح میشود که آیا ورود فعالان و تشکلهای صنفی و کارگری به فعالیت سیاسی، الزاما به معنای تحمیل هزینههای سنگین به بدنه است؟!
منافع صنفی و کارگری باید در اولویت باشد
تعیین مرز بین فعالیت صنفی و فعالیت سیاسی (کارکرد حزبی یا جناح سیاسی)، همچنان یکی از چالشهای بزرگ فعالان صنفی و کارگری نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از نقاط جهان است. به عنوان مثال؛ در ایالات متحده یکی از نقدهای جدی به فعالیت اتحادیهها، جهتگیریها و مواضع سیاسی آنها بدون در نظر گرفتن منافع طبقات کارگری است. بسیاری از منتقدان کنش سیاسی تشکلهای کارگری و صنفی بر این باورند که ورود به فعالیت سیاسی از سوی این گروهها برای طبقه کارگر و مزدبگیران تنها در صورتی توجیهپذیر است که بر مبنای مسئولیت سیاسی نه در جهت حزب یا جناح سیاسی خاص، در جهت منافع کارگران و در خدمت تحقق مطالبات این طبقه باشد. این گروه از منتقدان، مقدماتی را برای رسیدن به چنین مقصودی برمیشمارند. از جمله وجود ساختار سیاسی دموکراتیک که زمینه حضور و مشارکت احزاب و نمایندگان سیاسی از طیفهای مختلف را فراهم کند. آنها معتقدند، در چنین ساختاری است که تشکلها و نهادهای کارگری خواهند توانست با اتکا به قدرت نمایندگی که گروه هدف خود کسب میکنند، وارد مذاکره و چانهزنی با سیاستمداران و گروههای سیاسی برای امتیازگیری بیشتر شوند. سازوکاری که با توجه به انحصارگرایی در حکومت ایران در توزیع قدرت سیاسی و تضعیف جامعه مدنی در نتیجه سرکوب گسترده، به نوعی دور از دسترس فعالان صنفی و کارگری است. کنش صنفی و کارگری با جهتگیری سیاسی در چنین ساختاری، ناگزیر در نوعی از رادیکالیسم افراطی گرفتار خواهد شد و هزینههای بسیاری را به بدنه تحمیل خواهد کرد که باید از سوی فعالان تشکلهای کارگری و صنفی تبیین شود. شاید به همین دلیل واضح است که بدنه کارگری و صنفی ورود به فعالیت سیاسی را بدون ایجاد مقدمات آن و بدون توجه به منافع و نیازهای واقعی گروههای اجتماعی توجیهپذیر نمیداند.
با وجود تاکید بر ایجاد مقدمات لازم برای ورود به فعالیت سیاسی توسط تشکلهای صنفی و کارگری اما اجتناب از کنش سیاسی به طور کامل ممکن است موثرترین رویکرد برای فعالان کارگری نباشد، چرا که مشارکت سیاسی اغلب نقش مهمی در دستیابی به اهداف آنها ایفا میکند. بنابراین حتی در ساختارهای غیردموکراتیک نیز فعالان کارگری میتوانند در چارچوب دفاع از سیاستها و قوانینی که به نفع کارگران و بهبود شرایط کار است، با در نظر گرفتن برخی ملاحظات در فعالیتهای سیاسی شرکت کنند. این موارد عبارتند از ؛
تمرکز بر بسیج و سازماندهی: فعالان کارگری به جای تکیه صرف بر کانال های سیاسی سنتی، میتوانند بر سازماندهی مردمی در جوامع خود تمرکز کنند. این شامل بسیج کارگران، ایجاد اتحاد با سایر سازمانها و حمایت از تغییر در سطح جوامع محلی است.
کمپین های آموزشی و اطلاعرسانی: فعالان کارگری میتوانند در کمپین های آموزشی و آگاهیبخشی برای افزایش آگاهی در مورد مسائل کارگری و اهمیت حقوق کارگران شرکت کنند. با اطلاعرسانی به مردم و تقویت درک عمیقتر از این موضوعات، فعالان میتوانند بدون درگیر شدن مستقیم در سیاستهای حزبی از آرمان خود حمایت کنند.
ائتلاف سازی: تشکیل ائتلاف با سایر گروه ها و سازمان های مدافع که اهداف مشابهی دارند، میتواند صدای فعالان کارگری را تقویت کند و حمایت گستردهتری از ابتکارهای آنها ایجاد کند. این ائتلاف ها میتوانند بر روی اهداف مشترک با هم کار کنند و در عین حال از دخالت مستقیم در فعالیت های سیاسی حزبی اجتناب کنند.
حمایت از سیاستگذاریهای خاص یا اصلاحات قانونی: فعالان کارگری میتوانند بر حمایت از سیاستهای خاص و اصلاحات قانونی تمرکز کنند که مستقیماً بر حقوق کارگران و شرایط کار تأثیر میگذارد. این رویکرد به فعالان اجازه میدهد تا با سیاستگذاران و قانونگذاران تعامل داشته باشند، بدون اینکه لزوماً خود را با هیچ حزب یا گروه سیاسی خاصی همسو کنند.
تعامل غیرحزبی: در حالی که فعالیت کارگری اغلب با سیاست تلاقی میکند، فعالان میتوانند برای حفظ موضع غیرحزبی تلاش کنند و بر مطالبات صنفی تمرکز کنند. این میتواند به جلوگیری از گرفتار شدن در سیاست های حزبی کمک کند در حالی که همچنان از تغییرات معنادار حمایت میکند.
هدف از این زمینهچینی برای ورود به فعالیت سیاسی، قدرتیابی نهادهای صنفی و کارگری برای ایفای نقش اصلی در جریان سیاست گذاریها به نفع کارگران و مزدبگیران است. تنها در نتیجه تصاحب چنین جایگاهی است که میتوان به تجمیع قدرت گروههای اجتماعی و تغییر و اصلاح ساختار سیاسی و اجتماعی در آینده امیدوار بود.