درود بر همراهان گرامی «داوطلب»؛ هنگام نوشتن این سطور، بیش از ۴۰ روز از شروع اعتراضات مردمی به مرگ مهسا(ژینا) امینی زن ۲۲ سالهای که در جریان بازداشت پلیس امنیت اخلاقی به طرز مشکوکی کشته شد، میگذرد؛ اعتراضاتی که رفته رفته هویت ضدحکومتی به خود گرفت و به عرصهای برای مشارکت و همراهی گروههای مختلف اجتماعی تبدیل شد.
در این میان، خبرها و گزارشهایی نیز پیرامون پیوستن برخی گروههای کارگری و صنفی به اعتراضات سراسری، با تاکید بر کلیدواژه «اعتصاب» منتشر شده است. برگزاری تجمعات اعتراضی توسط کارگران پروژهای در مناطق نفت و گاز و تحصن معلمان در برخی مدارس کشور، از جمله این کنشهای اعتراضی بود که اغلب با عنوان «اعتصاب» بازنشر شدهاند. با در نظر گرفتن این پرسش محوری که کنشهای اعتراضی انجام شده تا چه اندازه نسبت مستقیمی با اعتصاب و کارکردهای احتمالی آن دارند، در ویژه نامه پیش رو به زبان ساده به مفهوم «اعتصاب» و تاثیر آن بر پیشبرد مطالبات و اعتراضات صنفی و مدنی پرداختهایم. از این که چگونه یک اعتصاب را با استفاده از ابزارهای مورد نیاز آن همچون افزایش آگاهی، پیامرسانی شفاف و جلب حمایت گروههای مختلف اجتماعی و تامین منابع مالی، سازماندهی کنیم و در نهایت چند گام به برنده شدن نزدیک شویم.
همچنین در بخش دیگری از این ویژهنامه به تشریح «اعتصاب اجتماعی» به مثابه پیوندی میان مبارزات صنفی و مدنی پرداختهایم و از لزوم اتحاد گروههای مختلف اجتماعی برای بدست آوردن حقوق و آزادیهای مدنی و مقابله با نابرابریهای اجتماعی سخن گفتهایم.
در ادامه نیز با نگاهی گذرا به نقش موثر خانوادهها در همراهی با اعتصابکنندگان از معلمان پرسشگری کردهایم، چرا که به عنوان یکی از پیشروترین جنبشهای صنفی را در سالهای گذشته سامان دادهاند رفتهایم و با توجه به غیبت نسبی آنها و پیشتازی دانشآموزان در جریان اعتراضات سراسری اخیر پرسیدهایم «آیا دغدغه معلمان فقط مسائل صنفی خودشان است؟!»
این ویژهنامه، تلنگری است به کنشگران برای بازاندیشی در مفهوم اعتصاب، درگیر کردن همزمان قلب و مغز در تفکر جمعی و لزوم استفاده از ابزارهای لازم برای پیشبرد اعتصابات به عنوان یکی از کارآمدترین روشهای مطالبه مدنی.
به این امید که سرآغاز بحثها، نقدها و نظرهای راهگشای بعدی باشد.