کالایی‌سازی آموزش در ایران؛ از حق عمومی تا امتیاز طبقاتی: آیا زمان ائتلاف میان معلمان و دانش‌آموزان فرا رسیده؟!

تارنمای داوطلب: « فرزند ماندانا، در پایه ششم تحصیل می‌کند و وی برای ثبت‌نام او، ۱۱۰میلیون تومان شهریه واریز کرده است. احسان هم برای ثبت‌نام پسرانش در متوسطه اول و دوم، ۱۸۰ و ۱۰۰میلیون تومان در دو مدرسه جداگانه در همین منطقه پرداخت کرده است. اما مریم برای ثبت‌نام پسرش که امسال کلاس‌ چهارمی می‌شود، در همین منطقه ۲ و حوالی سعادت‌آباد ۲۰۵میلیون شهریه پرداخت کرد.» این بخشی از گزارش اخیر روزنامه «اعتماد» است که به افزایش نجومی شهریه مدارس غیردولتی در سال تحصیلی جدید پرداخته است. وضعیتی که البته تنها مختص مناطق ۱ و ۲ تهران نیست و در بسیاری مناطق مرکزی پایتخت و حتی در کلان‌شهرها نیز کم و بیش در جریان است. اعداد و ارقامی عجیب و غریب که از قضا تنها به عنوان شهریه‌ی ثبت‌نام از والدین اخذ می‌شوند و سایر هزینه‌های جانبی از جمله خرید کتاب درسی، لباس مدرسه، کلاس‌های فوق‌برنامه و سرویس رفت وآمد شامل آن نمی‌شود و باید به صورت جداگانه پرداخت شوند. گزارش‌ها حاکی از آن است که برخی از والدین به اجبار یا اراده به این وضعیت تن می‌دهند و با تامین هزینه‌های ثبت‌نام به هر قیمت ممکن تلاش می‌کنند تا فرزندشان از آنچه به باور آنها امکانات آموزشی بهینه و کیفی است! بهره‌مند شود. اما بسیاری از والدین نیز از این امکان بی‌بهره‌اند و توان تامین این شهریه‌های نجومی را ندارند. آنها حتی برای تامین هزینه‌هایی را که مدارس دولتی به عنوان کمک به مدرسه یا عناوینی از این دست درخواست می‌کنند هم با مشکلات عدیده‌ای مواجه‌اند.

یک کارگر شاغل در کارخانه تولید قطعات خودرو در جاده قدیم کرج، از دشواری‌های تامین همین هزینه‌ها برای دو فرزندش به «داوطلب» می‌گوید: «دخترم کلاس هفتم است و پسرم کلاس سوم. برای هر دو باید لباس، کیف، کتاب و لوازم تحریر بخرم. فقط همین‌ها نزدیک به ۳۰ میلیون تومان شد. مدرسه هم برای ثبت‌نام، تحت عنوان کمک به مدرسه، مبلغی جداگانه خواست. راستش من نه پس‌اندازی دارم نه حقوقم به موقع پرداخت می‌شود. معوقات حقوقی ما الان گاهی به دو تا سه ماه می‌رسد. مجبور شدم از برادرم و یکی از دوستانم مبلغی قرض بگیرم تا بچه‌ها را راهی مدرسه کنم. ولی نمی‌دانم بعدا این قرض‌ها را چگونه باید بپردازم.»

روایت او تصویری روشن از شکاف طبقاتی در نظام آموزشی امروز ایران است؛ جایی که در یک سو خانواده‌هایی با توان مالی بالا برای دسترسی به آموزش بهتر هزینه‌های گزاف می‌پردازند، و در سوی دیگر، کارگران و زحمتکشان حتی برای تامین ابتدایی‌ترین مخارج تحصیل فرزندان‌شان ناچار به وام و قرض می‌شوند.

آموزش در ایران روزگاری از معدود عرصه‌هایی بود که هنوز می‌شد در آن ردّی از فرصت‌های مشترک یافت؛ جایی که کودکی در روستای دورافتاده‌ی بلوچستان و کودکی در مرکز تهران، دست‌کم بر روی کاغذ، حق برابر برای یادگیری داشتند. اما حالا، با رشد شتاب‌زده‌ی مدارس غیردولتی و افزایش سرسام‌آور شهریه‌ها، آموزش به کالایی لوکس و طبقاتی تبدیل شده است — کالایی که تنها طبقات خاص توان خرید آن را دارند.

سیاست‌های وزارت آموزش و پرورش در سال‌های اخیر، به‌ویژه با حمایت از گسترش مدارس غیرانتفاعی و کاهش بودجه‌ی مدارس دولتی، عملاً آموزش را از دایره‌ی حق عمومی خارج کرده و به بازاری برای رقابت اقتصادی میان والدین بدل ساخته است. در این بین، گروههایی که در تامین هزینه‌ها ناتوان هستند، از دسترسی به امکانات آموزشی بازمی‌مانند یا ناچار به ترک تحصیل می‌شوند.

فقر آموزشی و گزارش‌های نگران‌کننده ترک تحصیل

بر اساس تازه‌ترین گزارش‌ها1، در تابستان ۱۴۰۴ نزدیک به یک میلیون دانش‌آموز ایرانی از تحصیل بازمانده‌اند. این رقم معادل جمعیت یک شهر بزرگ است؛ کودکانی که نه به میل خود، بلکه زیر فشار فقر، نابرابری و هزینه‌های سنگین آموزش، از مدرسه رانده شده‌اند.

– در دوره ابتدایی: ۱۹۲ هزار کودک
– در دوره متوسطه اول: ۲۱۳ هزار کودک
– در دوره متوسطه دوم: ۵۸۵ هزار نوجوان

در مجموع ۹۹۲ هزار دانش‌آموز خارج از چرخه‌ی آموزش رسمی قرار دارند.

روند تاریخی نیز هشداردهنده است: تعداد بازماندگان از تحصیل از ۷۷۷ هزار نفر در سال ۱۳۹۵ به بیش از ۹۱۱ هزار نفر در سال ۱۴۰۱ رسیده و همچنان در حال افزایش است2.

استان‌های سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی بیشترین آمار بازماندگی از تحصیل را دارند و دلایل آن ترکیبی از فقر، محرومیت و مهاجرت‌های داخلی را شامل می‌شود. جالب آنکه ترکیب جنسیتی نیز تغییر یافته و حالا پسران بیش از دختران ترک تحصیل می‌کنند؛ روندی که نشان دهنده کاهش انگیزه‌ی ادامه تحصیل و فشار معیشتی بر خانواده‌هاست.

شهریه‌هایی که مرز طبقاتی را تثبیت می‌کنند

در حالی که کودکان خانواده‌های کم‌درآمد از ابتدایی‌ترین امکانات آموزشی محروم‌اند، نظام مدارس غیردولتی در پایتخت به صحنه‌ی آشکار نمایش تجمل، رقابت طبقاتی و کالایی‌سازی آموزش تبدیل شده است. این مدارس نه تنها در ظاهر و امکانات بلکه حتی در نوع تبلیغات خود، بر تمایز اجتماعی میان طبقات متوسط و فرودست تأکید می‌کنند؛ از سرویس‌های رفت‌وآمد لوکس و کلاس‌های فوق‌برنامه زبان و رباتیک گرفته تا وعده‌ی معلمان «دو زبانه» و تغذیه‌ی روزانه با منوی خاص.

احمد محمودزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان مدارس غیردولتی، چندی پیش اعلام کرده بود که شهریه مدارس ابتدایی در تهران بین ۳۰ تا ۱۴۵ میلیون تومان تعیین شده است. اما بررسی میدانی روزنامه‌ی اعتماد نشان می‌دهد که در عمل، این سقف قانونی به‌ندرت رعایت می‌شود و شهریه‌ها در بسیاری از مدارس چند برابر رقم مصوب است.

به عنوان نمونه:

– در یکی از مدارس منطقه‌ی یک تهران، والدین برای ثبت‌نام فرزندشان در مقطع ابتدایی باید ۲۶۰ میلیون تومان پرداخت کنند.
-‌ در مدرسه‌ای در منطقه‌ی دو، شهریه‌ی پایه‌ی چهارم ۲۰۵ میلیون تومان تعیین شده است.
-‌ در مدارس منطقه‌ی سه نیز، شهریه‌ی مقطع دبستان تا ۱۸۰ میلیون تومان گزارش شده است.
افزون بر این مبالغ، والدین ناچارند هزینه‌های جانبی متعددی از جمله کتاب‌های کمک‌آموزشی، لباس فرم، کلاس‌های ورزشی و اردوهای تفریحی را جداگانه بپردازند. بسیاری از مدارس نیز والدین را ملزم می‌کنند «فرم رضایت‌نامه»‌ای امضا کنند که در آن ذکر شده پرداخت مبالغ اضافه برای کلاس‌های فوق‌برنامه «داوطلبانه» بوده است؛ در حالی‌که والدین می‌گویند عدم امضا به معنای حذف فرزندشان از فهرست ثبت‌نام است.

از عدالت آموزشی تا بازتولید نابرابری

چنین روندی نشان می‌دهد که آموزش در ایران دیگر مسیر صعود اجتماعی نیست، بلکه به ابزاری برای بازتولید نابرابری تبدیل شده است. فرزند خانواده‌ای که توان پرداخت صدها میلیون تومان شهریه دارد، در مدرسه‌ای با امکانات رفاهی، زبان دوم، سفرهای آموزشی و مشاور تحصیلی رشد می‌کند؛ در حالی که کودک کارگر سیستانی یا روستازاده‌ی خراسانی حتی دفتر و مداد هم ندارد و بسیاری از مدارس محل زندگی‌اش با کمبود معلم، کلاس‌های چندپایه و ساختمان‌های فرسوده مواجه‌اند.

بر اساس گزارش‌های رسمی و رسانه‌ای3 منتشرشده در سال‌های اخیر، حدود ۳۰ درصد از دانش‌آموزان ایرانی هرگز موفق به دریافت مدرک دیپلم نمی‌شوند. بخش قابل توجهی از این کودکان، پیش از پایان دوره متوسطه ترک تحصیل می‌کنند و در نهایت به بازار کار غیررسمی، کارگاه‌های غیرایمن، مشاغل فصلی یا حتی چرخه‌های بزهکاری و حاشیه‌نشینی رانده می‌شوند. این شکاف آموزشی در واقع شکافی طبقاتی است که نسل آینده‌ی ایران را تهدید می‌کند. جامعه‌ای قطبی شده متشکل از کودکانی با فرصت‌های طلایی و کودکانی که از همان ابتدا حذف شده‌اند.

اما در دیگر نقاط جهان، تجربه‌های موفقی وجود دارد که نشان می‌دهد می‌توان در برابر چنین بی‌عدالتی آموزشی ایستاد؛ جنبش‌هایی که با مطالبه‌ی «آموزش برابر برای همه» شکل گرفتند و توانستند ساختارهای تبعیض‌آمیز را به چالش بکشند…

جهان چگونه در برابر کالایی‌سازی آموزش ایستاد؟

همان‌طور که در سال‌های اخیر، بخشی از مطالبات جنبش صنفی معلمان در ایران بر مبارزه با کالایی‌سازی آموزش و دفاع از حق همگانی تحصیل متمرکز بوده — مطالبه‌ای که متأسفانه از سوی سیاست‌گذاران چندان جدی گرفته نشده است — در بسیاری از نقاط جهان، جنبش‌های مدنی و صنفی توانسته‌اند در همین میدان، تجربه‌های موفقی از مقاومت و تغییر ثبت کنند. در کشورهای مختلف، معلمان، دانشجویان و والدین با درک پیامدهای خطرناک خصوصی‌سازی آموزش، به شکل‌های متنوعی در برابر آن ایستاده‌اند:

-‌ در شیلی، با «جنبش پنگوئن‌ها4» (۲۰۰۶ و ۲۰۱۱)، دانش‌آموزان و معلمان توانستند موضوع آموزش رایگان را به قانون اساسی بازگردانند.
‌ در بریتانیا، دانشجویان در اعتراض‌های گسترده سال ۲۰۱۰ شعار دادند: «آموزش، حق است نه کالا» و موفق شدند گفتمان تازه‌ای درباره عدالت آموزشی شکل دهند.
-‌ در ایالات متحده، جنبش معلمان با عنوان Red for Ed از سال ۲۰۱۸ تاکنون علیه گسترش مدارس خصوصی و کاهش بودجه‌های دولتی دست به اعتصاب‌های سراسری زده و در برخی ایالت‌ها افزایش بودجه آموزش عمومی را به دولت تحمیل کرده است.
-‌ در فرانسه و هند نیز کمپین‌های گسترده‌ای شکل گرفت که خواست اصلی آن‌ها بازگرداندن آموزش به عنوان یک «حق عمومی» و جلوگیری از تسلط منطق بازار بر مدارس بود.
وجه مشترک همه‌ی این جنبش‌ها، همبستگی میان معلمان، والدین و دانش‌آموزان و استفاده از ابزارهای مدنی، رسانه‌ای و محلی برای مقابله با سیاست‌های نئولیبرالی بوده است. تجربه‌هایی که می‌توانند برای معلمان ایرانی، در مسیر مبارزه برای احیای عدالت آموزشی الهام‌بخش باشند.

ضرورت مقاومت مدنی علیه روند کالایی‌سازی آموزش در ایران

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به‌روشنی بر حق آموزش رایگان برای همه‌ی شهروندان تأکید دارد؛ اصلی که در ماده ۳۰ تصریح می‌کند دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه‌ی ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و امکانات آموزش عالی را تا سرحد خودکفایی کشور گسترش دهد. اما در عمل، روندهای چند دهه‌ی اخیر در تضاد آشکار با این اصل قانونی حرکت کرده‌اند.

در حالی که این اصل باید ضامن عدالت آموزشی باشد، امروز در مدارس و دانشگاه‌های ایران شاهد گسترش روزافزون پولی‌سازی آموزش _ از شهریه‌های اجباری در مدارس دولتی گرفته تا رشد سرسام‌آور مدارس غیرانتفاعی و گسترش دوره‌های شهریه‌محور در دانشگاه‌ها_ هستیم. اگر همین امروز جامعه بر حق آموزش رایگان به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین حقوق شهروندی خود پافشاری نکند و به ائتلاف‌سازی برای احیای عدالت آموزشی با سایر ذینفعان آموزش روی نیاورد، این حق به‌تدریج به امتیازی طبقاتی تبدیل خواهد شد. از همین‌رو، جامعه باید در سطحی گسترده‌تر — از معلمان و والدین تا دانشجویان و فعالان مدنی — در برابر این روند متحد شود و مطالبه‌ی بازگشت آموزش به حوزه‌ی عمومی را فریاد بزند.

در ایران، دولت و نهادهای وابسته در حال اجرای سیاست‌هایی هستند که آشکارا با الگوهای نئولیبرالی هم‌سوست: کاهش سهم آموزش عمومی، افزایش مدارس خصوصی، و بی‌توجهی به عدالت آموزشی. اما تجربه‌ی جهانی نشان می‌دهد که مقاومت مدنی علیه کالایی‌سازی آموزش حتی در ساختارهای محدودکننده و سرکوب‌گر، تا حدی در کنترل گسترش این روند تاثیرگذار است.

در شرایط ایران، شکل‌گیری چنین مقاومتی می‌تواند از مسیر ائتلاف والدین و معلمان برای مطالبه‌ی شفافیت در شهریه‌ها و کیفیت آموزش، ایجاد شبکه‌های مردمی عدالت آموزشی در فضای مجازی و محلات، برای مستندسازی نابرابری‌ها، از طریق رسانه‌های مستقل و روزنامه‌نگاران دغدغه‌مند در حوزه آموزش برای افشای فساد، تبعیض و تخلفات در نظام آموزشی، راه‌اندازی پویش‌های عمومی با شعار «آموزش حق است، نه کالا» مشابه تجربه‌ی موفق شیلی و هند و فشار مدنی بر مجلس و شوراهای شهر و استان‌ها برای بازگرداندن منابع آموزش به بخش عمومی و حمایت از معلمان شکل بگیرد.

نباید این اصل مهم را از یاد برد که آموزش، سنگ‌بنای برابری اجتماعی است. وقتی آموزش به کالایی لوکس تبدیل شود، جامعه به بازاری از نابرابری بدل می‌شود. ایران در آستانه‌ی چنین نقطه‌ای قرار دارد: جایی که کودک فقیر باید مدرسه را ترک کند تا هزینه‌ی نان خانه را تأمین کند، و کودک ثروتمند در کلاس رباتیک درس «خلاقیت» بیاموزد. اما تاریخ نشان داده است که مردم، معلمان و جامعه‌ی مدنی می‌توانند در برابر این روند بایستند. جنبش‌های جهانی به ما می‌گویند که راه مقاومت همیشه از آگاهی، همبستگی و مطالبه‌گری مدنی می‌گذرد.
اگر آموزش را از مردم بگیرند، آینده را از جامعه گرفته‌اند و این، خط قرمزی است که هیچ ملتی نباید از آن عبور کند.

1 https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1647588
2 https://www.qudsonline.ir/news/959951/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%B4%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AA%D8%B1%DA%A9
3 https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/08/26/3200914/30-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF
4 استعاره ازیونیفورم‌های دانش‌آموزی

اینجا را هم نگاه کنید

داوطلب منتشر کرد: کلاس زیر سایه‌ی سرکوب: گزارش تازه‌ای از وضعیت آزادی انجمن و تجمع معلمان در ایران (مهر ۱۴۰۲ تا مهر ۱۴۰۴)

داوطلب در تازه‌ترین گزارش خود با عنوان ” کلاس زیر سایه‌ی سرکوب”، از تداوم و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.