تارنمای داوطلب: حتما تاکنون بارها به این نکته اندیشیدهاید که چرا به عنوان مثال در کشوری مانند ایران، عمر ظهور و افول جنبشهای اجتماعی و حرکتهای اعتراضی کوتاه و محدود است. این جنبشها با وجود اینکه احساسات اجتماعی را برمیانگیزند، روزها و هفتههای متوالی طول میکشند و نوعی بسیج تودهای نیز ایجاد میکنند به دلایل متعدد فرهنگی و سیاسی به سازماندهی اجتماعی منجر نمیشوند و به عبارتی نمیتوانند پایداری و پویایی خود را تا رسیدن به دستاوردهای بنیادین حفظ کنند. در مطلب پیش رو برای پاسخ به این چالش اساسی که گروههای مختلف اجتماعی از کارگران تا بازنشستگان، صنوف و فعالان مدنی را درگیر خود کرده، به تفسیر و تشریح دو مفهوم «بسیج» و «سازماندهی» میپردازیم و به این پرسش مهم پاسخ خواهیم داد که چرا در نظامهای بسته و اقتدارگرا، «سازماندهی» موتور محرکه قدرتیابی و پایایی جنبشهای اجتماعی است.
تفاوت «بسیج» و «سازماندهی»
در بررسی ادبیات جنبشهای اجتماعی، «بسیج» و «سازماندهی» دو مفهوم مرتبط اما متفاوتاند و در حالی که هر دو در جنبشهای اجتماعی، کارگری و اعتراضی اهمیت دارند، نقش و کارکرد متفاوتی دارند.
بسیج (Mobilization) به فرآیند جلب، تحریک و فعالسازی افراد برای مشارکت در یک حرکت یا اقدام خاص گفته میشود. این اقدام میتواند شامل شرکت در تجمعات، اعتصابات، امضای یک طومار، یا هر نوع فعالیت جمعی دیگر باشد. با این تعریف، بسیج معمولاً بر احساسات، فوریت و شرایط لحظهای تکیه دارد و ممکن است بدون ساختار منسجم انجام شود.
از جمله ویژگیهای «بسیج» یک جریان اجتماعی، میتوان به «سریع» و «واکنشی» بودن آن اشاره کرد. مثلاً اعتراضاتی که در واکنش به یک رویداد مانند افزایش ناگهانی قیمتها یا یک تصمیم دولتی شکل میگیرد، نتیجه بسیج احساسات عمومی است. علاوه بر این، بسیج به احساسات و هیجانات جمعی متکی است و میتواند بهصورت موقت و مقطعی باشد و لزوماً از یک استراتژی بلندمدت پیروی نکند.
از سوی دیگر اما سازماندهی(Organizing) به فرآیند ساختن ساختارها، شبکهها و راهبردهای پایدار برای ایجاد تغییرات ماندگار و بلندمدت گفته میشود. این فرآیند شامل آموزش، توانمندسازی افراد، ایجاد شبکههای حمایتی، و تدوین استراتژیهای مشخص برای پیشبرد اهداف جنبش است.
این فرآیند، بر آموزش، آگاهیبخشی و توانمندسازی افراد تأکید دارد و یک فرآیند بلندمدت است که هدف آن ایجاد تغییرات پایدار است. سازماندهی موثر میتواند شبکههای ارتباطی و ساختارهای داخلی برای هماهنگی و پایداری جنبش ایجاد کند و قدرت مقاومت در برابر سرکوب را افزایش دهد.
نتایج مطالعات نشان میدهد اگر صرفاً به بسیج تودهای اکتفا کنیم و سازماندهی را نادیده بگیریم، جنبشها با مشکلات جدی مواجه خواهند شد که در نهایت ممکن است به شکست یا ناکامی منجر شود. زودگذر بودن و ناپایداری جنبش، سهولت سرکوب توسط حکومت، عدم ایجاد تغییرات پایدار، عدم آگاهسازی عمیق مردم و نبود رهبری جمعی و استراتژی مشخص از جمله آثار و تبعات فقدان سازماندهی و متمرکز شدن بر «بسیج تودهای» است.
نمونههای تاریخی بسیاری در ایران وجود دارد که بسیاری از اعتراضات گسترده که صرفاً به بسیج متکی بودند، پس از چند روز یا هفته فروکش کردند، زیرا هیچ ساختار مشخصی برای ادامهی کار و حفظ فشار وجود نداشته است. در حکومتهای سرکوبگر، جنبشهای بدون سازماندهی بهراحتی شناسایی، سرکوب و پراکنده میشوند. دولتها معمولاً میتوانند با بازداشت چهرههای کلیدی، قطع اینترنت، اعمال فشار امنیتی، یا حتی ایجاد انشقاق، بسیجهای بدون سازمان را در هم بشکنند. از طرفی اعتراضاتی که صرفاً بر بستر شبکههای اجتماعی اقدام به بسیج گروههای مردمی میکنند، اغلب به دلیل عدم وجود ساختارهای پشتیبان و ارتباطات جایگزین، پس از قطع اینترنت یا دستگیریهای گسترده، فرو میپاشند.
همه اینها در حالیست که بسیج تودهای معمولاً به خواستههای کوتاهمدت معطوف است و بدون سازماندهی، نمیتواند تغییرات ریشهای و پایدار را بهدنبال داشته باشد. حتی اگر یک بسیج گسترده منجر به یک پیروزی مقطعی شود (مثلاً عقبنشینی موقت دولت در یک سیاست خاص)، بدون ساختار و پیگیری مستمر، این دستاوردها از بین میروند.
در بسیج تودهای، مانند نمونههایی از جنبشهای کارگری و مدنی در سالیان اخیر در ایران شاهد آنها بودیم؛ مردم معمولاً بر اساس احساسات و هیجانات به خیابان میآیند، اما اگر آموزش، آگاهیبخشی و توانمندسازی در کار نباشد، پس از پایان اعتراض، بسیاری از آنها بدون درک عمیق از مسائل به زندگی عادی بازمیگردند. این باعث میشود که در صورت وقوع بحران بعدی، همان چرخهی ناآگاهی و سرگردانی تکرار شود. در جنبشهایی که فقط بر بسیج متکی هستند، اغلب خلأ رهبری و استراتژی بلندمدت وجود دارد. این امر میتواند باعث سرگردانی، انشقاق داخلی و حتی سوءاستفادهی فرصتطلبان از جنبش شود. بدون سازماندهی، جنبشها نمیتوانند در لحظات بحرانی تصمیمات درست بگیرند و معمولاً دچار فروپاشی یا مصادره توسط گروههای دیگر میشوند.
همه این عوامل نشان میدهد که گرچه بسیج میتواند بدون سازماندهی انجام شود، اما بدون سازماندهی، معمولاً اثر آن زودگذر است. در حالی که بسیج افراد را برای اقدام فوری برمیانگیزد، سازماندهی باعث میشود این اقدامات به یک نیروی پایدار و تأثیرگذار تبدیل شوند. به همین دلیل، در حکومتهای سرکوبگر، سازماندهی اهمیت بیشتری نسبت به بسیج دارد، زیرا بسیج صرف بدون یک شبکهی مقاوم و ساختارمند، بهراحتی سرکوب و پراکنده میشود.
به جای تمرکز بر برگزاری تجمعات پراکنده برای تجمعات گسترده برنامهریزی کنید
تمرکز بر اقناع افکار عمومی و بسیج عمومی به جای برگزاری تجمعات محدود از چند جهت برای یک فعال کارگری یا اجتماعی اهمیت دارد:
۱- افزایش مشروعیت و قدرت چانهزنی
وقتی یک حرکت اعتراضی از حمایت گستردهی مردمی برخوردار باشد، دولت و کارفرمایان کمتر میتوانند آن را نادیده بگیرند یا سرکوب کنند. بسیج عمومی نشان میدهد که خواستهها تنها مربوط به یک گروه کوچک نیست، بلکه یک مطالبهی عمومی است که باید به آن رسیدگی شود.
۲- کاهش هزینههای سرکوب
تجمعات کوچک و محدود بهراحتی توسط نیروهای امنیتی پراکنده شده و حتی ممکن است دستاویزی برای سرکوب بیشتر شود. در مقابل، زمانی که یک حرکت اعتراضی توانسته باشد حمایت عمومی را جلب کند، سرکوب آن برای دولت پرهزینهتر خواهد شد، چرا که واکنش گستردهتری از سوی جامعه به دنبال خواهد داشت.
۳- امکان گسترش دامنهی مطالبات و افزایش مشارکت گروههای مختلف
اقناع و آگاهیبخشی به مردم به مرور باعث پیوند زدن مسائل کارگری با سایر مشکلات اجتماعی میشود و میتواند زمینه را برای اتحاد گروههای مختلفی از مردم فراهم کند. بهعنوان مثال، مسئلهی حقوق معلمان میتواند با مسئلهی کیفیت آموزش عمومی پیوند بخورد و بدین ترتیب حمایت والدین و دانشآموزان را نیز به همراه داشته باشد.
۴- ایجاد بسترهای پایدار برای تغییرات ساختاری
اعتراضات محدود اگرچه ممکن است نتایج کوتاهمدتی داشته باشند، اما در بلندمدت به ایجاد تغییرات ساختاری در قوانین و سیاستها منجر نخواهند شد. در مقابل، بسیج عمومی میتواند به ایجاد نهادهای مستقل کارگری، افزایش قدرت مذاکرهی کارگران و تغییر قوانین در جهت منافع آنها کمک کند.
۵- افزایش روحیهی مقاومت و مشارکت در میان مردم
مردم زمانی که ببینند یک جنبش از حمایت وسیعی برخوردار است، تمایل بیشتری برای پیوستن به آن خواهند داشت. اگر حرکتها تنها به تجمعات کوچک محدود شوند، بسیاری از مردم ممکن است احساس کنند که شرکت در آن بیفایده است، اما اگر قبل از اقدام عملی، اقناع و آگاهیبخشی صورت بگیرد، مشارکت گستردهتر خواهد شد.
مجموع این شرایط نشان میدهد که قدرت یک جنبش نه فقط در برگزاری تجمعات متعدد و گاهی فرسایشی، بلکه در جلب حمایت عمومی و تبدیل خواستهها به مطالبهی جمعی است. به همین دلیل، فعالان کارگری و اجتماعی باید بیش از آنکه صرفاً بر سازماندهی تجمعات محدود تمرکز کنند، به افزایش آگاهی، اقناع افکار عمومی و بسیج گروههای مختلف بپردازند تا جنبش آنها قویتر و تأثیرگذارتر شود.
در جوامع بسته با حکومتهای اقتدارگرا و سرکوبگر، سازماندهی و اقناع افکار عمومی اهمیت بیشتری پیدا میکند، زیرا شرایط سرکوب، فعالیتهای اعتراضی را با محدودیتها و خطرات بیشتری مواجه میکند. در چنین محیطهایی، تجمعات ناگهانی و بدون حمایت عمومی اغلب به سرکوب سریع و دستگیری فعالان منجر میشود. اما اگر فعالیتهای اقناعی بهگونهای پیش رود که هر فرد بهعنوان یک رهبر کوچک عمل کند و جنبش بهشکل غیرمتمرکز و شبکهای سازماندهی شود، حذف چند نفر تأثیر تعیینکنندهای بر پویایی جنبش نخواهد داشت.
فراموش نکنیم که تجمعات مقطعی اگرچه ممکن است بهعنوان یک حرکت نمادین مهم باشند، اما در حکومتهای سرکوبگر بهسرعت سرکوب میشوند و در نهایت، دستاوردی ماندگار ندارند. در مقابل، سازماندهی مبتنی بر اقناع و آگاهیبخشی میتواند شبکههای همبستگی میان گروههای مختلف اجتماعی ایجاد کند که حتی در شرایط سرکوب نیز قادر به ادامهی فعالیت باشند.