به فاصله یک روز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم در ایران، اعتصابات صنفی کارگران پیمانی در مناطق نفتی آغاز شد. پالایشگاهها و نیروگاههایی استراتژیک برای حکومت ایران، که صدها کارگر پیمانی در واحدهای در حال ساخت و تجهیز آن مشغول به کار هستند، یک به یک به صف اعتصابیون پیوستند. اجرای ناقص یا عدم اجرای قوانین و دستورالعملهای کار، سطح پایین حقوق و دستمزد و کمبود امکانات رفاهی، دلایل اصلی بروز اعتراضات کارگران است. اما این اولین بار نیست که صدای اعتراض کارگران این مناطق بلند میشود. برونسپاری بیضابطه فرآیندهای زیرساختی و اجرایی و نقض گسترده حقوق کار، سالهاست زمینه اعتراضات کارگری را در این مناطق فراهم کرده و به یکپارچگی تدریجی و آگاهی هرچه بیشتر کارگران علیه سیاستهای به گفته آنها بردهداری و استثمار نیروی کار در ازای مزد نابرابر منجر شده است. با اینهمه پرسش اینجاست که اعتراضات اخیر چه ویژگیهایی دارد که آن را به نقطه عطفی در روند مطالبهگری کارگران پیمانی تبدیل کرده است. گروههای اعتصابکننده شامل کدام ردههای شغلی میشوند و چرا با گذشت نزدیک به یک هفته از برگزاری این اعتراضات و حمایت گروههای مختلف کارگری و فعالان اجتماعی از کارگران معترض، حکومت ایران به سیاق موارد مشابه، هنوز نسبت به گسترده شدن این اعتراضات واکنش مستقیمی نشان نداده است. تارنمای «داوطلب» تلاش خواهد کرد تا در گزارش تحقیقی پیش رو، با استفاده از منابع و دادههای در دسترس به این سوالات پاسخ داده شود.
از کمپین نه به گرسنگی تا کمپین ۱۰-۲۰
مروری بر روند اعتراضات در مناطق نفتی و به خصوص در بین نیروهای پیمانی نشان میدهد که در یک دهه اخیر این اعتراضات به تناوب و با شدت و ضعفهایی در جریان بوده و در مواردی به دستاوردهای محدودی رسیده است. آخرین آن، اعتصاب حدودا ۴۰ روزه کارگران پیمانی نفت در تابستان ۹۹ که توسط گروههایی چون گروه پایپینگ ( جوشکاری) و اکیپ پروژهای ایران با عنوان «کمپین نه به بیقانونی و گرسنگی» سازماندهی شد و طی آن صدها کارگر پیمانی در اعتراض به سطح دستمزدها و عدم برخورداری از امکانات رفاهی و شرایط نامناسب کار، دست از کار کشیدند.
کارگران خواستار افزایش دستمزدها ، حقوق برابر در ازای کار برابر ، رسیدگی به وضعیت خوابگاهها و سرویسهای بهداشتی و پرداخت به موقع دستمزدهایشان و رد شدن لیست بیمه متناسب با شرایط کارشان (نه معادل یک کارگر ساده) بودند. در همین راستا سازماندهندگان اعتراضات، لیست دستمزدهای مصوب خود را به کارفرمایان ارائه دادند تا از آن پس هر کارگر پیمانی، مزدی متناسب با تخصص خود دریافت کند.
مروری بر آرشیو کانال سندیکای فلزکار و مکانیک که از جمله حامیان این کمپین بود، نشان میدهد که تنها سه روز بعد از شروع اعتصابات هماهنگ سراسری، در نیروگاه ایرانشهر در حالیکه کارگران قصد ترک کارگاه را داشتند، کارفرما اعلام کرد با تمام خواسته های آنها موافقت کرده و تمام حقوق ها را طبق کمپین پرداخت خواهد کرد. از جمله دستاوردهای این کمپین، افزایش سطح دستمزد در واحدهای پیمانکاری بود که درصد بیشتری از کارگران آنها در اعتصابات مشارکت کرده بودند. این کمپین دستاوردهای دیگری هم داشت. از جمله؛
– کارگران به قدرت خود واقف شده و متوجه شدند که کارفرماها نمی توانند به جای آنها کار کنند و داربست بسته و فیتر کنند و جوش بدهند و عایق کاری و برقکاری انجام بدهند. نیاز به تخصص کارگر و مقاومت بر سر احقاق حقوق، باعث عقبنشینی پیمانکاران از مواضع قبلی شد.
– برای اولین بار در ایران ۳۰هزار کارگر به صورت هماهنگ به این اعتصابات پیوستند و راهی خانههایشان شدند. هر چند ظرفیت شبکههای اجتماعی این امکان را به آنها داد تا از کارگران شاغل در سایر پروژهها بخواهند به آنها پیوسته و حامی شان باشند.
-از بوشهر در جنوب ایران تا ارومیه در شمال، خراسان در شرق و ایلام در غرب تا مرکز ایران، تهران و اصفهان، کارگران یکصدا همنوا شده به هم اتکا کردند. شرکت های بسیاری مجبور به گردن گذاشتن به خواسته های کارگران شدند. گروه پایپینگ و اکیپ پروژهای ایران در گزارشی که در کانال سندیکای فلرکارومکانیک بازنشر شده بود، ادعا کرده بود که اکنون جایی نیست که حقوق کارگران افزایش نیافته باشد.
با این حال و با وجود محقق شدن نسبی مطالبات در برخی واحدهای پیمانی، در روزهای پایانی خرداد ۱۴۰۰ و در شرایطی که کارکنان رسمی نفت در اعتراضات گسترده خود به افزایش شکاف درآمدی ، پایین بودن سطح دستمزدها و شرایط طاقت فرسای کار اعتراض کرده بودند، گروه پایپینگ و اکیپ پروژهای ایران، کمپین ۱۰-۲۰ یا کمپین ۱۴۰۰ را راهاندازی کرد و با انتشار ابلاغیه نرخ تصویبی دستمزد، فاز دوم کمپین تخلیه سراسری را به اجرا درآورد. (بیست ده) بر تغییر شرایط(۲۴ روز کار و ۶ روز مرخصی) به ۲۰ روز کار و ۱۰ روز مرخصی استحقاقی بر اساس قوانین کار تاکید میکند و اجرای این قانون را مهمتر از افزایش دستمزد میداند. شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت وظیفه سازماندهی این اعتراضات را بر عهده گرفت. سازماندهندگان این کمپین همچنین اعلام کردند که از سال ۱۴۰۰ هر ساله به صورت خودکار در اولین پنجشنبه تیرماه، کمپین با تخلیه سراسری واحدهای کار توسط نیروهای پیمانی و به مدت ۲ ماه اجرا میشود که در نتیجه آن سالانه به هر شغل در کمپین ۵ میلیون اضافه خواهد شد. دیگر مطالبات کمپین شامل موارد زیر است:
– اجرای ۲۰-۱۰ با پایه حقوق تصویبی کمپین بر مبنای ۲۰ روز کاری
– واریزی بیمه بر اساس عنوان شغلی و نه به عنوان کارگر ساده
– واریزی ماه به ماه دستمزدها
– تحویل یک نسخه از قرارداد سه برگ به همراه مهر و امضای ریس کارگاه به کارگر
– محاسبه پرداختی کارهای با مدت زمان یک ماه و کمتر از یک ماه طبق نرخ اورهال
– محاسبه و پرداخت انواع مزایای عیدی، سنوات، ایاب و ذهاب، حق اولاد، بن کارگری، به طور جداگانه از حقوق
– درخواست اتاقهای ۴ نفره/ سرویس کولردار/ حذف غذاهای بیکیفیت و ارتقاء بهداشت خوابگاهها
گفتنی است که در مدت تعیین شده برای اعتصاب، نیروهای پیمانی نباید در محل پروژهها حاضر شوند. همچنین گروه پایپینگ و شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت از کارگران جویای کار خواسته که در ایام اعتصاب به عنوان نیروی کار جایگزین به محل پروژهها مراجعه نکنند و تا به نتیجه رسیدن مطالبات که فواید آن شامل کلیه کارگران پروژهای خواهد شد، مقاومت کنند. آنها تاکید کردهاند که با توجه به محدود بودن تعداد نیروهای پروژهای، کارفرمایان چارهای جز به کارگیری همین نیروها حتی به صورت چرخشی و جایگزین نخواهند داشت و در نتیجه هیچ کارگری پس از خاتمه اعتصاب و به نتیجه رسیدن آن، بیکار نخواهد ماند.
بر این اساس از روز ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، صدها کارگر پیمانی با تحویل وسایل و ابزار کار محل پروژهها را ترک کردهاند و برخی از کارگران نیز برای جلوگیری از جایگزینی نیرو توسط پیمانکاران در خوابگاههای کارگری باقی ماندهاند تا به این شکل پیمانکاران و کارفرمایان را وادار به عقبنشینی در مقابل اعتراضات کارگران کنند.
گستردگی اعتراضات
گزارشها نشان میدهد که با گذشت بیش از ده روز از شروع اعتصابات، نزدیک به ۶۰ مرکز کارگری نفت و پتروشیمی و نیروگاهها در نقاط مختلف کشور از جنوب تا اعتصاب به سر میبرند. با در نظر گرفتن اعتصاب سال گذشته و اعتراضات سالهای پیش از آن، این یکی از گستردهترین اعتراضات جمعی کارگران پیمانی نفت از نظر توزیع و پراکندگی جغرافیایی است. کانونهای بحران کارگری در مناطق نفتی چنانکه پیداست عمدتا در جنوب ایران مستقر هستند اما در اعتصابات اخیر کارگران پیمانی پالایشگاه تهران، اصفهان، کرمان، ایلام و برخی نقاط دیگرکشور هم به جمع معترضین پیوستهاند. بنابر اعلام کانال تلگرامی پاپینگ، نقشه اعتصاب سراسری تیر ۱۴۰۰ نشاندهنده افزایش دوبرابری واحدهای درگیر اعتصاب در مقایسه با مرداد ۱۳۹۹ است. طبق تخمین این کانال تعداد کارگرانی که به اعتصابات سراسری پیوستهاند به ۲۸ هزار نفر میرسد.
اهمیت اعتراضات و شیوه سازماندهی
اما چرا اعتراضات کارگران پیمانی نفت این بار سروصدای بیشتری به پا کرد. بررسیها نشان میدهد تداوم سرکوب مزدی همراه با افزایش فشار معیشتی به خانوارهای کارگری، همزمانی اعتراضات کارکنان رسمی وزارت نفت و دستاوردهای اعتصابات سال گذشته کارگران پیمانی نفت در پررنگ شدن این دور از اعتراضات نقش عمدهای داشته است.
کارکنان رسمی وزارت نفت از اواسط اردیبهشت ۱۴۰۰ تا اوایل خرداد ماه، نبست به کاهش دستمزدها، شرایط نامناسب و ساعات طولانی کار و عدم اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری معترض بودند. برپایی تجمع و اعتصاب بخشی از این روند اعتراضی بود. همچنین کارکنان برخی پایانههای نفتی از جمله پایانه نفتی خارک در طول دوره اعتصاب کاری خود از تحویل نفتکش ها در مواردی خودداری کردند. با اوجگیری این اعتراضات ، وعده رسیدگی به مطالبات آنان از سوی وزارت نفت داده شد اما کارکنان رسمی نفت اعلام کردند که در صورت محقق نشدن خواستهها، در نهم تیرماه اعتصابات سراسری برپا خواهند کرد. همزمانی این فعل و انفعالات با شروع اعتراضات کارگری در واحدهای پیمانکاری نفت نشان میدهد که چگونه مطالبه افزایش دستمزد و برخورداری از شرایط رفاهی مناسب به مطالبه مشترک و نقطه توافق دو گروه از مزدبگیران ( با همه تفاوتهای ساختاری در قراردادهای کار بین کارکنان رسمی و کارگران پیمانی ) تبدیل شده است. از طرفی دستاوردهای اعتراضات سال گذشته که آن هم به صورت کمپینی برگزار شد، گرچه اندک بود اما توانست ضمن ترویج مطالبات کارگران پیمانی جنوب کشور، زمینه حساسسازی نیروهای پیمانی در سایر نقاط کشور را نیز فراهم کند و جمع بیشتری را با خود همراه کند.
نکته جالب توجه در این میان، شیوه سازماندهی اعتراضات کارگری در پیمانکاریهای شرکت نفت است. به طور کلی، سه حوزه نفت وگاز، خودروسازی، فولاد و آهن از جمله کانونهایی هستند که امکان تشکلیابی کارگران ولو به صورت محدود و در قالب تشکلهای سهگانه رسمی به ندرت در آنها اتفاق میافتد. دلیل آن گستردگی کارگران شاغل در این صنایع و محدودیتهای ایجاد شده توسط حاکمیت برای کنترل هرچه بیشتر فضاهای کار در مراکز استراتژیک و صنایع مادر است. با این توضیح، کارگران پیمانی شاغل در مناطق نفتی در غیاب هرگونه سازماندهی صنفی و در شرایط اتمیزه؛ به عنوان کارگرانی که از حداقلهای امنیت شغلی بیبهره هستند، عملا امکان کنشگری صنفی را در شرایط واقعبینانه از دست میدهند. در چنین شرایطی و در خوشبینانهترین حالت، کارگران تنها به واسطه موئلفههایی چون فعالیت در ساختارهایی با سازوکار مشابه (از حیث محرومیتها، محدودیتها، نقض حقوق کار و حتی تجربههای مشترک)، باور به قدرت جمعی ، تاکید بر مطالبات صنفی و پرهیز از ورود به تنشهای سیاسی است که میتوانند کنشگری جمعی را به طور جدی در دستور کار قرار دهند.
بر این اساس و با در نظر گرفتن اطلاعات در دسترس از اعتراضات اخیر، نیروهای پیمانی توانستهاند با تشکیل گروههای مجازی، برای جلب مشارکت حداکثری اقدام به سازماندهی اعتراضات کنند. باید توجه داشت که اعضای این گروهها را نه فقط نیروهای پیمانی ساده که مهندسان، کارگران فنی تجربی و کارگران صنعتی تشکیل میدهند. برخی از اقدامات مجازی این گروهها برای سازماندهی اعتصابات تلاش میکنند، به این شرح است:
– راهاندازی گروههای چند هزارنفری ( تعداد دقیق اعضاء با توجه به فعالیت رباتها در گروهها، مشخص نیست) برای ثبت پیامها، نظرسنجیها، اطلاعرسانی در خصوص واحدهایی که به اعتصاب پیوستهاند و بحث و گفتگو پیرامون چگونگی پیشبرد کمپین
– ارسال محتوای ویدئوی توسط کارگران از واحدهای درگیر اعتصاب
– تاکید بر اهداف و ماموریت کمپین در قالب بیانیهها و دستورالعملهای اعتصاب
– متقاعد کردن کارگران و حتی پیمانکاران برای پیوستن به اعتصابات از طریق گفتگو و اطلاع رسانی درباره مطالبات کمپین و دستاوردهای کمپین در سال گذشته
– افشای نام و مشخصات برخی از پیمانکاریها در گروههای مجازی و تحت فشار گذاشتن آنها برای شرکت در اعتصاب
– تاکید بر غیرسیاسی بودن اعتراضات و روشمند بودن آن بر اساس ترک محیط کار بدون برگزاری تجمع
گردانندگان این گروهها و کانالهای مجازی تاکید میکنند که ضمن پرهیز از هرگونه اقدام تنشزا، صرفا به صورت مسالمتآمیز در صدد تحقق خواستها و مطالبات خود هستند و از اعضا درخواست میکنند تا اجازه ندهند از مطالبات صنفی آنان بهرهبرداری جناحی و سیاسی شود. آنها به رسانههای داخلی و خارجی نیز در خصوص ماجراجوییهای سیاسی هشدار میدهند و اطلاعرسانی را تنها در چارچوب خواستها و مطالبات صنفی خود قابل قبول میدانند.
واکنش کارفرمایان و پیمانکاران به اعتصابات
در کنار این شیوه از سازماندهی، واکنش پیمانکاران و کارفرمایان به اعتصابهای کارگری نیز حائز اهمیت است. با گذشت چند روز از شروع اعتصابها، در حالیکه در بسیاری از شرکتها همچنان پیمانکاران با تهدید به اخراج و جایگزینی نیرو، تلاش میکنند تا کارگران را از پیوستن به اعتصابات منصرف کنند، در برخی از گروههای تلگرامی خبرهایی مبنی بر همراهی برخی از پیمانکاران با اعتصابکنندگان شنیده میشود. همراهی که در خوشبینانهترین حالت، نشاندهنده افزایش توان چانهزنی و لابیگری نیروهای پیمانی با پیمانکاران برای تحقق مطالبات به صورت برد – برد است. نمونه این مسئله را میتوان در پیامی که در کانال تلگرامی پایپینگ منتشر شده، مشاهده کرد. در این پیام با اشاره به فواید پیوستن کارفرمایان و پیمانکاران به کمپین سراسری نیروهای پیمانی آمده است: به کارفرمایان و پیمانکارانی که در کمپین به نیروها پیوستهاند اعلام میکنیم، در صورت موفقیت در کمپین از حمایت نیروها در مناقصههای جدید برخوردار خواهند بود و اثرات کمپین را در آینده مشاهده خواهند کرد!
به باور فعالان کارگری این شکل از موضعگیری در عین حال که میتواند زمینه تحقق خواستههای کارگران را در شرایط مسالمتآمیز فراهم کند، به دلیل عدم وجود منافع مشترک بین نیروهای پیمانی و پیمانکاران بر سر لغو برونسپاریها، به شکست خواسته نهایی کارگران مبنی بر حذف پیمانکاریها از پروژههای نفتی خواهد انجامید. با این حال گروهی دیگر بر این باورند که به دلیل عدم وجود سازماندهی گسترده و قابل اتکا، ، بهتر است کارگران از تمام ظرفیتهای موجود اعم از اعتصاب، چانهزنی جمعی با پیمانکاران، ترویج خواستها و مطالبات کمپین و مقاومت تا به نتیجه رسیدن مهمترین خواستهها، استفاده کنند و مراحل لغو برونسپاری پروژههای نفتی را به صورت تدریجی و در فازهای مختلف تا به نتیجه رسیدن تمام مطالبات دنبال کنند.
واکنش مجموعه حاکمیت به اعتصابات کارگران نفت
حکومت ایران، تاکنون مداخله مستقیمی در این اعتراضات نداشته است. حتی شبکههای خبری تلویزیون ایران هنوز نسبت به پوشش خبری این اعتراضات اقدامی انجام ندادهاند. با وجود آنکه هنوز به طور واضح دلیل این شیوه مواجهه حاکمیت با یکی از گستردهترین اعتراضات کارگری در سالهای اخیر روشن نیست اما میتوان آن را با سه فرضیه مطرح شده در محافل کارگری مورد بررسی قرار داد.
برخی عدم مداخله مستقیم دولت را شیوه اعتراض و اعتصاب کارگران نفت میدانند. آنها شیوه نوینی برای اعتراض به سیاستهای موجود برگزیدند. ترک جمعی محیط کار و رفتن به خانه تا به نتیجه رسیدن مطالبات. حتی برگزاری تجمع و سردادن شعارهای اعتراضی که حاکمیت اغلب آن را بهانهای برای امنیتی کردن اعتراضات تلقی میکند، از دستور کار خود خارج کردهاند. این شیوه نوین از اعتراضات صنفی کارگران پیمانی نفت، عملا امکان قدرتنمایی حکومت برای سرکوب اعتصابکنندگان را حداقل به سبک و سیاق برخورد با سایر اعتراضات کارگری، سلب کرده است. در عین حال گروهی دیگر از فعالان کارگری معتقدند، بیان صریح و مشخص مطالباتی که همگی مبنای قانونی دارند، عملا امکان هر نوع مداخله و سرکوب اعتراضات را از دستور کار حاکمیت آنهم در شرایط موجود ( روزهای پس از انتخابات بحثبرانگیز ریاست جمهوری) خارج کرده است. گروه سوم اما معتقدند در تمام سالهای گذشته حاکمیت تلاش کرده با گسترش قراردادهای سفیدامضاء و یا موقت کار از طریق برونسپاری پروژههای نفتی به اتمیزه شدن و پراکندگی هرچه بیشتر جامعه کارگری در این مناطق کمک کند تا امکان سازماندهی هرگونه حرکت مطالبهمحوری از آن سلب شود، بنابراین با تصور قابل اعتنا نبودن این اعتراضات به دلیل عدم وجود سازماندهی مشخص، تا زمانی که به اخلال در روند کارهای پروژهای و تجمعات گسترده منجر نشود، با آن برخورد نمیکند.
با این حال مروری بر تجربیات سالیان اخیر نشان میدهد که با تداوم اعتراضات کارگری، حاکمیت از شیوههای نوینی در مواجهه با معترضان استفاده میکند. پروژه نفوذ و ایجاد روند فرسایشی در جریان اعتراضات، یکی از شیوههای حاکمیت در کنار سرکوب کارگران معترض و امنیتی کردن فضای کار است. روندی که به نظر میرسد با توجه به شیوه اعتراضات کارگران پیمانی و پروژهای نفت، پراکندگی معترضان و استفاده از شیوههای نوین اعتصاب توسط آنها، با چالشهایی برای حاکمیت همراه باشد.
جمعبندی
روند طی شده در اعتراضات اخیر تا به امروز نشان میدهد که کارگران پیمانی نفت دورهای مهم از حیات جنبش کارگری در ایران را پشت سر میگذارند. آنان پس از سالها مبارزه برای به نتیجه رسیدن بدیهیترین خواستهها یعنی اجرای کامل قوانین کار، دستمزد برابر در ازای کار برابر و برخورداری از امکانات رفاهی و بهداشتی برای کار در شرایط دشوار و همچنین حق سازماندهی و تشکلیابی، به مرحلهای از آشکارسازی قدرت جمعی رسیدهاند که اتفاقا در استثمارجمعی و نقض گسترده حقوق کار، ریشه دارد. در این مسیر، تاکید بر مطالباتی که مشخصا صنفی هستند و پرهیز از هرگونه شعارزدگی و توهمات سیاسی از یک سو و شناسایی نسبی فرصتها و تهدیدهای موجود از سوی دیگر، حرکت اعتراضی آنان را تا این مرحله، در زمره مهمترین کنشگریهای صنفی کارگران در سالهای اخیر قرار داده است. آنان ضمن استفاده از فرصتها برای ترویج اهداف کمپین، با بهرهگیری از تجربهها و ناکامیهای گذشته از هرگونه کنشگری که اصل مطالبهگری صنفی را زیر سوال میبرد، دوری ماندهاند. در عین حال توجه به ظرفیتهای کنشگری آگاهانه به آنان این هوشمندی را داده تا از داشتههای فعلا موجود ! برای پیشبرد اهداف کلان کمپین یعنی حذف پیمانکاری از صنایع مادر همچون نفت و گاز، بهره ببرند. فعالان کارگری پیشبینی میکنند که با توجه به تجربیات گذشته، در صورت تحقق چهار گزینه زیر کارگران پیمانی نفت میتوانند گامی بلند در تحقق مطالبات صنفی خود بردارند و به موتور محرک جنبش کارگری در سالهای آینده تبدیل شوند. این چهار مورد عبارتند از ؛
تمرکز بر اهداف و استراتژيهای راهبردی کمپین مانند اصلاح نوبت مرخصی ، مزد برابر در ازای کار برابر و رسیدگی به امکانات بهداشتی و رفاهی کمپهای اقامتی
جلوگیری و ممانعت از هرگونه سوءاستفاده و مداخله احتمالی سیاستپیشهگان حکومتی، غیرحکومتی و رسانهای برای منحرف کردن اعتراضات از مسیر اصلی
تداوم کنشگریهای نوآورانه مانند آنچه در کمپین ۱۰-۲۰ اتفاق افتاد یعنی ترک محیط کار بدون هرگونه حرکت و هزینه اضافی
همراهی و همصدایی با سایر کارگران و مزدبگیران بر سر مطالبه مشترک لغو برونسپاریهای بیضابطه، استثمار و نقض گسترده حقوق کار
به نظر میرسد در چنین شرایطی اعتراضات اخیر کارگری در مناطق نفتی میتواند به نقطه عطفی در جریان مطالبهگری کارگران تبدیل شود. مطالباتی که در پی مقاومت نیروی کار در برابر استثمار، اشکال نوینی از سازماندهی جمعی و توافق بر سر منافع مشترک، به صورت تدریجی اما با اثرات بلندمدت محقق خواهند شد.