فائقه اشکوری
آیا همدلی گران است؟
تارنمای داوطلب – اگر از هر فعال کارگری بپرسید که دشوارترین مرحله برای رسیدن به خواستههای کارگری کدام است، از «هزینه بالا»، «ترس» و «فشار» میگوید که فعالان را از هم دور نگه میدارد. کنشگران مدنی و به ویژه فعالان کارگری، از خبرها، شکایتهای پرهزینه و بیانیههایی سخن میگویند که با خون دل نوشته میشود ولی آنگونه که باید و شاید در عرصه عمومی جامعه بر نمیانگیزد و دغدغه جمعی کارگران به ندرت به دغدغه کل اجتماع بدل میشود.
گفتگوی کارگران با جامعه بیشتر وقتها گفتگویی یکطرفه است و پیامی که اجتماع میشنود خالی از شماتت نیست. افراد اجتماع، اولا هنوز نمیدانند که خودشان هم کارگرند و به همین دلیل از کارگران حمایت ارگانیک نمیکنند. و دوم این که دلایلی چون احساس گناهِ یک فرد در کمکاری و حمایت و تعامل با کارگران، خود به عنوان عاملی بازدارنده از همدلی هم عمل میکند. بیان محدود کارگران در حلقهای از دوستان همکار، چه خوراک رسانهها بشودچه نشود با هزینه انسانی بالایی صورت میگیرد.
فعالان مدنی و کارگری مدام به دنبال پایین آوردن هزینه اعتراض هنگام طرح مطالبات و گسترش دغدغه خود به سطح جامعهاند. آنها همچنین به شیوههایی خلاقانه برای تعامل و گفتگوی دو طرفه نیازمندند.
آگوستو بوال، خلا تعامل کنشگران و جامعه را با تئاتر «سرکوبشدگان» پر کرد
یکی از کسانی که در سختترین دوران زندگی خود، هنگام ممنوعیت تئاتر سیاسی و زندانی شدنش، به خلا کنش و گفتگو میان «فعالان سرکوبشده» با «جامعه» پی برد، آگوستو بوال، استاد برزیلی تئاتر بود که در دوره خطرناک و فضای امنیتی حکومت نظامی پسا کودتای ۱۹۶۴ برای کمک به فعالان سیاسی و مدنی، تئاتر «سرکوبشدگان» را به وجود آورد، شیوهای از تئاتر که بر مبنای تعامل بازیگران و تماشاگران برای تسهیل گفتگو درباره مباحث و مشکلات اجتماعی در سطح اجتماع و پرهیز از هزینهها و حاشیههای سیاسی-امنیتی پایهریزی شد.
وقتی آگوستو بوال، تحصیلکرده تئاتر در نیویورک، تئوریسین تئاتر، کنشگر سیاسی و عضو پیشین شورای شهر ریودوژانیرو در خیابانهای برزیل پسا کودتا از سوی ماموران حکومتی دزدیده و سپس شکنجه و به آرژانتین فرستاده شد، اول کتابی درباره شرح شکنجهاش به دست دژخیمان کودتاچی نوشت. کتاب دوم او شیوههای تئاتر «سرکوبشدگان» است که جهانگیر شد؛ کتابی که از پس دههها تمرین تئاتر و گفتگو با همسر روانکاوش سسیلیا بوال، دوست متخصصاش، پائولو فریر- علاقمند برابری و تعامل در آموزش- و مرور کتابهایی تفکر برانگیز از جمله موشها و آدمها و مرور دیدگاههای برتولت برشت به پختگی رسیده بود.
آگوستو بوال، دوست و شاگرد فریر، متخصص آموزش و پرورش، شاید هرگز گمان نمیکرد که ایدههای او که از حلقه روشنفکران چپ نشات گرفت، در بیشتر کشورهای جهان با نامهایی گوناگون از سوی طیفهای مختلف فکری و سیاسی مبنایی برای گفتگو درباره عدالت و عدالت اقتصادی شود، نابازیگرانی به زبانهای گوناگون دردهای اقتصادی را در پوشش هنر در سطح جامعه بیان کنند و در کشورهایی در سطح دانشگاه یا دورههای کوتاه آموزشی درس داده شود.
در اسلوونی چه خبر بود؟
در رویدادی با نام «ناجشنواره» که در روستایی دورافتاده در اسلوونی برای مخاطبان و کاراموزانی بینالمللی در دهه اول آگوست امسال برگزار شد، در کنار شیوهها و مباحث گوناگون تئاتر، که آسیبهایی اجتماعی از جمله خشونت خانگی و خشونت در محل کار و قلدری در مدارس و فساد اداری را در قالب نمایشهایی متعامل یا مجسمههایی انسانی در معرض دید گذاشت، چندین گروه هم به مطالبات کارگری و سرکوب اقتصادی پرداختند. موضوع اصلی در تمام این داستانها، «سرکوب» بود. مطابق این برنامه، کارآموزان در خلال هر داستان تمرین میکنند که به گونههای مختلف سرکوب، چه واکنشی نشان بدهند.
یکی از نمایشها از این قرار بود:
زنی جوان و سه مرد شتابان وارد صحنه میشوند. هر چهار نفر نابازیگرند، و تئاتر بسیار کوتاهی را درباره «کار موقت و بیتامین» بر روی صحنه میبرند. آنها نقش شخصیتهایی را بازی میکنند که قرارداد ثابت کاری و امنیت شغلی ندارند و با اینحال خود را «کارگر آسیبپذیر» شناسایی نمیکنند. بعد، راوی داستان با طنز به مخاطبان تبریک میگوید که «همان گونه که میبینید ما در کشورمان پدیده «کار موقتِ بیتامین» نداریم. حضار میخندند.
نمایش وضع شکننده شهروندانی را نشان میدهد که با تصویب قانون افزایش مالیات بر تولید، وضعشان بدتر هم میشود. در انتهای نمایش، تکمادر دو فرزند خردسال که به تازگی از کار اخراج شده ولی با خجالت بر لفظ «تعدیل نیرو» اصرار میکند، یک جوان مدرن عاشق ماشین که با کار در پروژههای موقت پول جمع میکرد که ماشین بخرد، یک هنرمند بیجیره و مواجب، و دانشجویی جوان که به خاطر به هم ریختن اوضاع اقتصادیاش مجبور میشود به خاطر لغو یکطرفه قرارداد از دریافت پیش پول اجاره خانه صرف نظر کند؛ همه و همه به جان هم افتادهاند و هر یک وضعیت خود را شکنندهتر از دیگری میپندارد و بر تقدم حل مشکل مالی خود پافشاری میکند.
در تئاتر «کار موقت بیتامین» هم که در روستای اسلوونی با لهجهای غلیظ بالکانی برای حضار بینالمللی در یک انبار تابستانی بر روی کاه و علف با کمترین امکانات برگزار شد، تماشاگران چندین بار ایست دادند تا راه حل بهتری پیشنهاد کنند: وقتی اجارهها بالا رفت و دانشجو از کار اخراج شد، زنی از میان تماشاگران به جای تکمادر آسیبدیده، پیشنهاد کرد که اتاقی به دانشجو بدهد و دانشجو در عوض از کودکش نگهداری کند.
بار دیگر، مردی در میان دعوای شخصیتها ایست داد و جای یکی از بازیگران را گرفت و اعلام کرد که هرچند بقیه درک نمیکنند که کارگرند ولی هر کسی که کار میکند، از کار اخراج شده یا به کار نیازمند است باید عضو یک تشکیلات باشد. او اعلام کرد که باید سندیکا تشکیل بدهند و از تمام تماشاگران یک به یک دعوت کرد که به سندیکا بپیوندند و با چند نفر گفتگو کنند که چرا سندیکا برای همه ضروریست.
طولی نکشید که دیگر تماشاگری برای تماشا باقی نمانده بود؛ همه به صحنه رفتند و یک به یک اعلام میکردند که یک سندیکا چگونه میتواند به پیشبرد وضعشان کمک کند، چگونه باید اداره شود و پرداخت چه مقدار هزینه عضویت برای همه مقدور است.
چند ویژگی و فرمول ساده تئاتر «سرکوبشدگان»
یکی از مهمترین ویژگیهای تئاتر سرکوبشدگان، ارزان بودن آن و بی نیاز بودن آن به دفتر و دستک و آموزش آنچنانی و دکور و صحنه است. کارگر، نقش خودش را بازی میکند، آن هم با دوستان و همکاران خود در عرصه عمومی جامعه و نه لزوما بر یک صحنه. معمولا برای این نوع نمایش بلیت فروخته نمیشود ولی فعالان میتوانند در حاشیه تئاتر برای کمک به جنبش خود از تامین مالی جمع بهرهمند شوند. بدیهیست که کمک مالی باید بارعایت جوانب و وجهه جنبش صورت بگیرد.
تئاتر «سرکوبشدگان» چند قاعده ساده دارد: فضای کنونی را ترسیم میکند تا مشکل را پیش چشم مخاطب قرار بدهد، قهرمانپروری نمیکند بلکه سعی در تکثیر قهرمان در میان مخاطبان دارد. راه حل نمیدهد بلکه که به تماشاگر قدرت جادویی داده میشود که رفتار و واکنشهای بازیگران را تغییر دهد و با قدرت بداهه خود سرنوشت متفاوتی برای شخصیتهای داستان رقم بزند.
آمادگی ذهنی برای بداههسازی در این گونه تئاتر بسیار مهم است، چرا که بازیگران هم دقیقا نمیدانند که تماشاگر چه راه حلی در ذهن دارد ولی بلافاصله پس از جمله پیشنهادی تماشاگر باید واکنش نشان بدهند. بازیگران البته فرضهای مختلفی را تمرین میکنند که به جلسات گفتگوی تصمیم و عمل جمعی، چندان بیشباهت نیست.
معمولا در این تئاتر یک راوی وجود دارد که به بحث و پرسش میان مردم و بازیگران دامن میزند، از مردم میخوادهد که سرکوبگر، ستمدیده و همدست هر یک را مشخص کنند و برای تغییر داستان راه حلی پیشنهاد کنند. او به تماشاگران میگوید که راه حل پیشنهادیشان باید عملی و واقعی و در وسع ابعاد شخصیت داستان باشد، و خشونت، راه حل قابل قبول نیست، چرا که خطرساز است و مشکل را پیچیدهتر میکند.
هرچند که تئاتر سرکوبشدگان به شیوههای مختلفی اجرا میشود و فرم ثابت و استانداری ندارد، ولی معمولا کوتاه است و بلافاصله دو بار اجرا میشود. معمولا جایی در اجرای دوم، تماشاگران نمایش را متوقف میکنند، چرا که فضای نمایش از سنگینی بحث میکاهد و گفتگو را تسهیل میکند.
راوی، از تماشاگر میخواهد که درباره راه حلش توضیح بدهد و قضاوت حضار را جویا میشود. معمولا در این نقطه بحث در میگیرد. تماشاگران تصمیم میگیرند که آیا با این راه حل موافقند و باید نمایش را با حفظ این تغییر ادامه بدهند و یا بهتر است به فرض پیشین برگردند.
در تئاتر سرکوبشدگان، سرکوبگر یا رفتار او را نمیتوان عوض کرد؛ چرا که تئاتر درباره سرکوبگر نیست، بلکه درباره سرکوب و سرکوبشده است و درک واکنش یا انفعالی که مردم به سرکوب نشان میدهند و مکانیسم رفتارهایی جمعی که سرکوب را متوقف میکند. سرکوبشده میتواند داستان زن یا مردی باشد که در چرخه خشونت خانگی اسیر شده، یا در محل کار با او ناعادلانه رفتار میشود.
در نمایش اسلوونی هم، دولت با وضع قانون «مالیات ناعادلانه» نقش سرکوبگر اصلی را بازی کرد؛ تنها شخصیتی که در شیوهی «تئاتر سرکوبشدگان» نمیتواند تغییر کند.
کارگران ایران هم ذهنیت بیان نمایشی دارند
اگر گمان کنیم که چنین رویداد و بیان هنری فقط در اروپا امکانپذیر است و کارگران ما ممکن است زمینه بیان تئاتری و هنری نداشته باشند، اشتباه کردهایم. برعکس، بیان هنری کارگران در کشور ما بیش از هر گونه بیان دیگری جامعه را در سطح گسترده مخاطب و درگیر دغدغه خود کرده است.
مثلا بیشتر ما که وقایع هپکو را به فراموشی سپردهایم، اگر حتی یک بار عکس و خبر «تشییع جنازه نمادین هپکو» در اسفندماه ۱۳۹۹به چشممان خورده باشد، هنوز پیام هوشمندانه و خلاقانه کارگران هپکو در گوشمان صدا میکند که با خصوصیسازی، «هپکو میمیرد».
همه، حتی سرکوبگران اعلام میکنند که بیان، اعتراض و اعتصاب مطابق مقاولهنامههای بینالمللی حق کارگر است؛ در این صورت، تعامل و گفتگو در حاشیه امن هنر، نه تنها به یاد ماندنیست که کمهزینهترین راه درگیر کردن اجتماع در مطالبات کارگریست.
کمکم دیگر وقت آن شده که کارگران و کنشگران کارگری تئاترهایی همچون «سرکوبشدگان» را تمرین کنند، چرا که بیان متعامل کمهزینه حق آنهاست.