«حامی مفسد هستن، از اینترنت میترسن»، این شعار ابداعی کارگران نیشکر هفتتپه است، در اعتراض به طرح «صیانت از فضای مجازی» یا کمی قابل فهمتر، طرح محدودسازی دسترسی آزادانه شهروندان به اینترنت که به تازهگی در دستور کار نمایندگان مجلس یازدهم قرار گرفته است. کارگران نیشکر هفتتپه که این روزها، دور تازهای از اعتراضات صنفی خود را پس از انتشار خبر خلع ید مالک این مجتمع از سر گرفتهاند، با سر دادن این شعار در تجمعات اخیر ضمن اینکه با موج مردمی اعتراض به طرح مسدودسازی دسترسی آزادانه به فضای مجازی همراه شدهاند، از ضرورت حفظ حداقلهای موجود برای رساندن پیام کارگران به سایر گروههای اجتماعی دفاع میکنند. فضاهایی که حالا مدتهاست به بستری برای اطلاعرسانی، ارتباط کارگران با یکدیگر و ایجاد زیرساختهایی برای شبکهسازی میان آنان با سایر گروههای اجتماعی تبدیل شده است. تارنمای داوطلب در گزارش پیشرو به تاثیر دسترسی به فضای مجازی در فعالیتهای صنفی و زندگی اجتماعی کارگران ایرانی پرداخته است.
از «کار و کارگر»، تا ایلنا؛
روایتگری به شیوه غیرمستقیم و گزینشی
اگر تا دههها قبل از ظهور اینترنت، این رسانههای چاپی ( مثل روزنامهها و غیره ) و صوتی و تصویری ( تلویزیون و رادیو) بودند که به عنوان منابع رسمی انتقال پیام شناخته میشدند، حالا به کمک گسترده شدن فضای مجازی و قدرتیابی رسانههای اجتماعی، پیامها بیواسطه منتقل میشوند. گروههای اجتماعی از جمله کارگران از این فرصت استفاده میکنند تا ضمن ارتباطگیری و به اشتراکگذاری دغدغهها، مشکلات و گاهی راهکارهای خود در خصوص آنچه بر آنها میگذرد، اطلاعرسانی کنند.
جامعه کارگری ایران به واسطه تحولات پرنوسان اقتصادی، سالهای ناآرامی را سپری کرده است. تبعات ناشی از آزادسازی های جهت دار اقتصادی در سالهای بعد از جنگ و ظهور اقتصاد رانتی، روی کار آمدن دولتهایی که بر سیاستهای نئولیبرالی را با چاشنی توسعه نامتوازن دنبال کردند و همچنین فشار ناشی از تحریمهای سیاسی بر اقتصاد ایران، بیش از همه بر گرده طبقه کارگر سنگینی کرد. در این میان کارگرانی که بر اساس قانون تنها اجازه پیگیری مطالبات صنفی خود را در چارچوب یکی از سه تشکل تایید شده در قانون کار را داشتند، به سختی توانستند حق اعتراض و اعتصاب را به اهرمی برای فشار بر حاکمیت تبدیل کنند. با این حال آنها از همه ظرفیتها برای آگاهسازی حاکمیت نسبت به نقض حقوق صنفی خود استفاده کردند. از متشکل شدن در قالب همان نهادهای سهگانه دولت ساخته تا تلاش برای بازسازی سندیکاها و تشکلهایی که جمهوری اسلامی آنان را به رسمیت نمیشناخت. در این میان، سهم رسانه از ترویج و جلب حمایت گروههای اجتماعی از مطالبات کارگران، اندک بود. شاید مروری بر آنچه بر جامعه کارگری در دهههای 60، 70 و 80 گذشته، به خوبی روشن کند که منابع اندک خبری همچون روزنامه (کار و کارگر) ، بولتنهای خبری برخی احزاب و دستهها و ستونهای مخاطبان جراید سراسری همچون کیهان و اطلاعات، تنها تریبون کارگران برای انتشار خواستها و مطالباتشان ( در رسانههای رسمی همراه با ممیزیهای مرسوم) بودند. این در حالی بود که ترویج مطالبات کارگری و جلب حمایت گروههای اجتماعی تا دههها پیش از آن در جنبش کارگری سابقه داشته و کمبود تریبونهای مستقل و آزاد برای اطلاعرسانی در خصوص وضعیت نیروی کار در کشور باعث تضعیف و به حاشیه راندن مشکلات و مسائل کارگران شده بود. در چنین شرایطی با ظهور اینترنت و راهاندازی خبرگزاریهایی چون ایلنا، دسترسی کارگران به کانالهای انتقال خبر و همچنین دریافت گزارشهای دسته اول از وضعیت محیطهای کار دستخوش تغییراتی شد. هرچند که سایه سنگین سرکوب حاکمیت، فعالیت رسانههای داخلی را با تهدید مواجه میکرد اما سرعت انتقال خبر و انتشار آن شکل و صورت تازهای پیدا کرد. با این حال این شیوه اطلاعرسانی بازهم نتوانست افکار عمومی را با مسائل و چالشهای فراروی کارگران به طور مستقیم درگیر کند. آنها نیاز به ابزارهای مستقلی برای ترویج نیازها و مسائل خود داشتند. برای درک بهتر این موضوع شاید بهتر است به سالهای ابتدایی دهه 80 نگاهی بیاندازیم. به وقایعی چون برخورد خشونتبار نظامیان با تجمع اعتراضی کارگران مس خاتون آباد کرمان که منجر به کشته شدن حداقل 4 کارگر این مجتمع شد و یا حمله اعضای تشکل شبه حاکمیتی خانه کارگر به سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی در تهران و ضرب و شتم اعضای این سندیکا.
ماجرا به زمستان سال ۱۳۸۲ برمیگردد که با پایان یافتن کار ساختمان مجتمع مس خاتون آباد در شهر بابک کرمان ، حدود ۲۰۰ نفر از کارگران این مجتمع اخراج شدند .در اعتراض به این اقدام کارفرما ، کارگران اخراجی همراه خانواده هایشان دست به اعتصاب و تحصن زدند. اما پس از آنکه بعد از چند هفته اعتصاب به نتیجه نرسیدند ، اقدام به بستن جاده خاتون آباد – شهر بابک کردند. در این هنگام نیروی انتظامی با اعزام چند فروند هلی کوپتر از کرمان ، کارگران را پراکنده کرد. در نتیجه کارگران اعتراض خود را به مقابل فرمانداری شهربابک بردند. این بار اما برخورد خشونتبار نیروی انتظامی و شلیک مستقیم گلوله منجر به کشته شدن حداقل چهار نفر از کارگران شد.
بسیاری از فعالان کارگری با مروری بر تجربه کنشهای اعتراضی کارگران در یک دهه اخیر ( دهه ۹۰ به این سو) بر این باورند که اگر در آن زمان و پس از چندین روز اعتصاب، کارگران خاتون آباد امکان انتشار مستقیم مطالبات از طریق شبکههای اجتماعی و درگیر کردن افکار عمومی و رسانههای رسمی با خواستهای صنفی خود را داشتند، تا این حد مورد خشونت و سرکوب نیروهای نظامی قرار نمیگرفتند. نکتهای که به نظر میرسد در موارد تقریبا مشابه، همچون حمله اعضای خانه کارگر به دفتر سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و ضرب و شتم برخی از فعالان سندیکایی در سال ۸۴ نیز صادق است.
به باور آنها هرچه دسترسی به فضای مجازی آسانتر شد، تلاش فعالان کارگری برای ایجاد تریبونهای مستقل و انتقال پیام برای ارتباطگیری بهتر با یکدیگر و جلب حمایت گروههای اجتماعی نیز شدت گرفت. با قدرتگیری شبکههای اجتماعی دیگر حتی کارگران نیازی به عبور از خط قرمزهای رسانههای رسمی برای تشریح مطالباتشان نداشتند و بر عکس کانالها و صفحات ویژه گروههای کارگری به عنوان منابع خبری سایتها و خبرگزاریهای رسمی و حتی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور مورد استفاده قرار میگرفت.
آغاز روایتگری به شیوه مستقیم و بیواسطه
چنانکه اشاره شد با نزدیک شدن به دهه 90 ، جریان مطالبهگری کارگران از «روایت غیرمستقیم و با واسطه» به «روایت مستقیم و بیواسطه» تبدیل شد. اوج این شیوه روایتگری را میتوان در چندین اعتراض بزرگ و پردامنه کارگری در اواسط دهه 90 و سالهای پس از آن تا امروز دید. نمونه نیشکر هفتتپه ، هپکو و ثبت و ضبط روزهای اعتراضات و اعتصابات کارگران نمونههایی از این شیوه کنشگری است. روزهایی که کارگران هفتتپه در نتیجه اعتراض به نقض حقوق صنفی خود روانه بازداشتگاهها و شرکت در جلسات اعترافات اجباری و حضور در مستندهای تلویزیونی چون «طراحی سوخته» میشدند، این قدرت رسانههای اجتماعی از توئیتر ، تلگرام، واتساپ و غیره بود که صدای دادخواهی و ادعای تحت شکنجه بودن کارگرانی چون اسماعیل بخشی و دیگران را به گوش افکار عمومی رساند و بعدتر در قالب چندین کانال تلگرامی و واتساپی و راهاندازی صفحات توئیتری توسط فعالان کارگری در هفتتپه به فعالیت خود ادامه داد. یا زمانی که کارگران هپکو روی ریلهای راه آهن تجمع صنفی برگزار میکردند، این تصاویر ضبط شده توسط تلفنهای همراه کارگران بود که در کسری از ثانیه یک به یک در شبکههای اجتماعی بارگذاری میشد و ضمن ثبت شعارها، سخنرانیها و گفتگوهای کارگران با یکدیگر از برخوردهای احتمالی و واکنشهای نیروهای امنیتی هم پرده برمیداشت. افشای فسادهای مدیران و فاش کردن روابط رانتی میان مالکان این مجتمعها و بنگاههای اقتصادی با صاحبان قدرت، بخش دیگری از روایت بیواسطه فعالان کارگری در شبکههای اجتماعی بود که حاکمیت را مجبور کرد ولو به صورت صوری و برای اقناع افکار عمومی، به پروندههای فساد اقتصادی ورود کند.
هفتتپه و هپکو نمونههای نامآشنا و برجسته شدهای از اطلاعرسانی در خصوص چند و چون کنشهای صنفی بر بستر فضای مجازی هستند و مزدبگیران بسیاری در این سالها از ظرفیت اینترنت و رسانههای اجتماعی برای انتقال بیواسطه مسائل و چالشهای پیرامون خود استفاده کردهاند. معلمان، پرستاران، بازنشستگان، کارگران شهرداریها و پاکبانان، کارگران خطوط ریلی و راهآهن، کارگران معادن و کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی که گاه از ظرفیت فضای مجازی برای سازماندهی فعالیتهای صنفی خود بهره بردهاند. مورد اخیر اعتراضات کارگران پیمانی نفت به روشنی گویای این مسئله است که بخش بزرگی از کارگران ایرانی بدون امکان دسترسی به حق تشکیل نهادهای مستقل کارگری و در وضعیت منفرد و ذرهگون شده، از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای یافتن دیگری، به اشتراکگذاری و انتقال پیام و تشریح مطالبات خود استفاده میکنند.
این بستر گرچه در بهترین حالت، مکملی برای فعالیت تشکیلاتی در فضای واقعی است؛ اما محدودسازی دسترسی به فضای مجازی به مثابه مسدودسازی دریچهای است که حداقلیترین حق کارگران یعنی انتقال بیواسطه پیام و ترویج مطالبات و خواستهای صنفی را از آنان سلب میکند و در غیاب تشکلهای مستقل کارگری، مطالبات آنان را به حاشیه میراند. در چنین شرایطی به نظر میرسد، دفاع کارگران از حق دسترسی آزادانه به فضای مجازی با سردادن شعارهایی چون «حامی مفسد هستن، از اینترنت میترسن»، ضمن آنکه یک مطالبه عمومی و فراصنفی است؛ دفاع از حداقلیترین ظرفیتها برای بیان خواستها و مطالبات صنفی آنهم به صورت بی واسطه است.