انسداد اعتراض و فرسایش امید: راز سکوت عمومی در برابر خود ویران‌گری کارگران

تارنمای داوطلب: خودکشی کمال بالدی، کارگر ۲۶ ساله عرب اهوازی، بار دیگر زخم قدیمی خوزستان را زنده کرد؛ زخمی که از پیوند تبعیض ساختاری، بیکاری مزمن و فقدان امنیت شغلی ساخته شده است. بالدی، که پیش‌تر در شرکت صنایع فولاد اهواز کار می‌کرد، پس از اخراج توسط پیمانکار و یک سال تلاش بی‌نتیجه برای یافتن کار، زیر فشار شدید معیشتی و روانی مجبور شد برای کارگری راهی عراق شود. به‌گفته نزدیکانش، فشارهای مالی، استیصال و بی‌چشم‌اندازی، سرانجام او را به پایان خط رساند. چند هفته قبل از این حادثه نیز رعد سیلاوی، کارگر عرب دیگری در غیزانیه، پس از اخراج، به زندگی خود پایان داده بود. این رخدادها استثنا نیستند؛ بخشی از الگویی تکرارشونده در مناطقی از کشور که جوانان بومی در آن با نرخ بالای بیکاری، تبعیض استخدامی و انباشت مشکلات محیط‌زیستی و اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

با وجود این، آنچه پرسش‌برانگیز است واکنش جامعه است: چرا چنین فجایعی، برخلاف خودسوزی محمد بوعزیزی دستفروش تونسی که مرگش آغازی بر سقوط دیکتاتوری «بن‌علی» شد، در ایران به بسیج اجتماعی گسترده منجر نمی‌شوند؟ چرا جامعه در برابر «مرگ‌های ناشی از بیکاری» عمدتاً نظاره‌گر باقی می‌ماند و شوک عاطفی به کنش جمعی تبدیل نمی‌شود؟ فارغ از تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی بین جوامع در واکنش به چنین وقایعی که ماهیتا دارای زمینه‌های مشترکی هستند، پاسخ این پرسش را می‌توان در انسداد فرصت‌های سیاسی و فرسایش امید جمعی برای کنش اعتراضی جستجو کرد.

طبق تحلیل چارلز تیلی1 جامعه‌شناسی که مختصات کنش‌های اجتماعی را مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده است، برای اینکه خشم فردی بتواند به اعتراض عمومی تبدیل شود، جامعه نیازمند «زیرساخت اعتراض» است؛ یعنی نهادهای میانجی مانند اتحادیه‌های کارگری، انجمن‌های محلی و شبکه‌های سازمان‌یافته که بتوانند رنج فردی را به مطالبه جمعی تبدیل کنند. در ایران امروز اما این زیرساخت وجود ندارد. تشکل‌های مستقل کارگری محدود یا حذف شده‌اند، رسانه‌های محلی قدرتِ نمادسازی ندارند و سازمان‌های مدنی در بسیاری از شهرها ـ به‌خصوص در بافت‌هایی با تنوعات مذهبی و قومیتی ـ با محدودیت‌های مضاعف روبه‌رو هستند. نتیجه این انسداد سازمان‌دهی، «تک‌صدایی» و «جزیره‌ای» ماندن تراژدی‌هاست؛ مرگ‌هایی که هر بار موجی از اندوه ایجاد می‌کنند اما هیچ سازوکاری برای تجمیع آن به خیزش جمعی وجود ندارد.

علاوه بر این باید به این نکته توجه داشت که جامعه ایران در یک دهه اخیر بارها هزینه‌های سنگین اعتراض را تجربه کرده است. از ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱، اعتراضات گسترده‌ای در شهرهای مختلف رخ داد که هر بار با هزینه‌های بالا و فرسایش روانی و اجتماعی همراه شده است. مجموعه این تجربه‌ها به شکل‌گیری نوعی «فرسودگی اعتراضی» انجامیده است؛ وضعیتی که جامعه گرچه رنج را می‌بیند، اما به دلیل کاهش امید به اثرگذاری، از کنش فاصله می‌گیرد. این همان مکانیزمی است که در جامعه‌شناسی کنش اعتراضی کلیدواژه‌ آن «تحلیل رفتن باور به امکان تغییر» است. فرد می‌بیند که اعتراض هم پرهزینه است و هم احتمالاً بی‌نتیجه. در چنین شرایطی حتی وقایع تکان‌دهنده قدرت بسیج‌کنندگی خود را از دست می‌دهند و به سوگواری‌های فردی یا رسانه‌ای محدود می‌شوند.

در کنار این عوامل، شکاف‌های قومیتی و طبقاتی نیز در خاموش ماندن واکنش عمومی نقش دارند. مرگ یک کارگر عرب اهوازی، در یک ساختار اجتماعی که مرکز و پیرامون از هم دور شده‌اند، به سرعت تبدیل به یک «امر ملی» نمی‌شود. روایت‌ها محلی باقی می‌مانند و رسانه‌ها توان یا امکان پیوند آنها با بدنه سراسری جامعه را ندارند. به‌بیان دیگر، تراژدی‌ای که در تونس به نماد ظلم تبدیل شد، در ایران به دلیل شکاف‌های هویتی و محدودیت رسانه‌ای، از سطح «واقعه منفرد» فراتر نمی‌رود.

مجموع این شرایط گویای آن است جامعه امروز ایران در چرخه‌ای گرفتار شده که در آن تراکم رنج، نبود نهادهای سازماندهی، شکاف‌های ساختاری و بی‌اعتمادی به کارآمدی اعتراض، دست‌به‌دست هم می‌دهند تا حتی دردناک‌ترین مرگ‌ها نیز تنها چند روزی در شبکه‌های اجتماعی پُررنگ شود و سپس در سکوت فروریزد. ادامه این روند، همانگونه که فعالان کارگری هشدار می‌دهند، می‌تواند «مرگ از بیکاری» را از یک هشدار اجتماعی به یک بحران پایدار تبدیل کند؛ بحرانی که بدون اصلاحات ساختاری هر روز عمیق‌تر خواهد شد.

در واقع در چنین فضایی، فقدان صدای جمعی نه به معنای نبود رنج؛ بلکه نشان‌دهنده نوعی «بی‌پناهی ساختاری» است؛ وضعیتی که در آن فرد نه تشکل دارد، نه نماینده‌ای که فریادش را بازتاب دهد و نه نهادی که مسائلش را در سطح عمومی نمایندگی کند. کارگر اخراج‌شده یا بیکار، در این چرخه، تبدیل به «سوژه‌ای منزوی» می‌شود که تراژدی شخصی‌اش نه امکان نماد شدن دارد و نه قابلیت پیوند خوردن با رنج‌های مشابه. آنچه باقی می‌ماند، تکرار مرگ‌های خاموش است؛ مرگ‌هایی که هر بار افکار عمومی را به‌طور مقطعی تکان می‌دهند، اما به دلیل نبود ساختارهای حمایتگر، دوباره در جریان روزمرگی می‌شوند.

این سکوت و اضمحلال تدریجی حساسیت جمعی، می‌تواند نشانه‌ای از مرحله پیشرفته‌تر «فرسایش سرمایه اجتماعی» باشد؛ وضعیتی که در آن رابطه میان مردم و نهادهای رسمی از یک‌سو، و رابطه میان گروه‌های اجتماعی از سوی دیگر، به‌حدی سست شده که حتی آسیب‌های مشترک هم توان برانگیختن همبستگی را ندارند. در چنین جامعه‌ای، درد به‌جای آنکه پیوندساز شود، به تجربه‌ای فردی و منزوی بدل می‌شود و چرخه بی‌اعتمادی و ناامیدی را بازتولید می‌کند.

اگر این روند ادامه یابد، «مرگ از بیکاری» نه تنها به‌مثابه یک پدیده اجتماعی مزمن تداوم خواهد یافت، بلکه می‌تواند به نشانه‌ای از بی‌ثباتی عمیق‌تر در زیست اجتماعی تبدیل شود؛ بی‌ثباتی‌ای که خود را نه فقط در خودکشی کارگران، بلکه در مهاجرت جوانان، افزایش اعتیاد، فروپاشی خانوادگی و تشدید اشکال پنهان خشونت اجتماعی نشان می‌دهد. این‌ها نشانه‌های جامعه‌ای هستند که در آن نابرابری و فقر نه پدیده‌هایی حاشیه‌ای، بلکه بخش‌هایی از ساختار زندگی شده‌اند.

از این منظر، مسئله دیگر صرفاً بحران کارگری یا بحران بیکاری نیست؛ مسئله، بحرانی در توانایی جامعه برای بازتولید امید است. جامعه‌ای که ابزارهای اعتراض، سازماندهی و پیوند اجتماعی را از دست می‌دهد، به‌تدریج قدرت بازیابی خود را نیز از دست می‌دهد. در چنین فضایی، اصلاح ساختارهای استخدامی، نظارت بر پیمانکاران و شکل‌دهی مجدد نهادهای نمایندگی کارگران، فقط اقدامات منحصر به طبقه کارگر نیستند؛ بلکه تلاشی است برای بازگرداندن ظرفیت حیات جمعی به جامعه ذره‌گون شده و جداافتاده از یک پیکره واحد.تلاشی برای اینکه مرگ‌های ناشی از بیکاری به‌جای آنکه به سکوت ختم شوند، به نقطه آغاز بازاندیشی در سیاست‌گذاری اجتماعی و الگوهای حکمرانی تبدیل شوند.

منابع

چارلز تیلی، Social Movements, 1768–2008.
سیدنی تارو، Power in Movement: Social Movements and Contentious Politics.

1 https://voidnetwork.gr/wp-content/uploads/2016/09/Social-Movements-1768-2004-by-Charles-Tilly.pdf

اینجا را هم نگاه کنید

پویش جهانی "چشم‌انداز صفر" و وضعیت ایران تلاش نمادین وزارت کار برای کاهش حوادث و بیماری‌های شغلی

پویش جهانی "چشم‌انداز صفر" و وضعیت ایران: تلاش نمادین وزارت کار برای کاهش حوادث و بیماری‌های شغلی

تارنمای داوطلب: بر اساس برآوردهای سازمان بین‌المللی کار، سالانه بیش از 2.9 میلیون نفر در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.