تارنمای داوطلب: «بخوابم تا پایان اعتصاب». این کلیدواژهای است که در پایان هر پیام ارسالی از سوی رانندگان به کانالها و شبکههای مجازی هماهنگکننده اعتراضات کامیونداران تکرار شده است. از نخستین روز خرداد ماه 1404، دور تازهای از اعتراضات کامیونداران با اعتصاب رانندگان در شهرهای مختلف کشور آغاز شده است. روندی که البته از اواسط اردیبهشت ماه توسط کامیونداران در برخی شهرهای کشور چون سربیشه در خراسان جنوبی، بندرعباس، رستمآباد در گیلان، شیراز و قزوین به شکل غیررسمی آغاز شد و از ابتدای خرداد ماه با فراخوان برخی کانالهای منتسب به اتحادیههای کامیونداران شکل رسمی به خود گرفت و قرار است به مدت 10 روز ادامه داشته باشد. افزایش بیرویه قیمت سوخت، گرانی قطعات و لاستیک، بیمههای ناکارآمد و گرانی حق بیمه پرداختی، نپرداختن کرایهها توسط شرکتها و بیپاسخ ماندن فاجعه تلخ بندرعباس از جمله دلایل شروع این اعتصابها و اعتراضهاست. گرچه اتحادیههای شناسنامهدار منتسب به کامیونداران از این اعتصابات به شکل رسمی حمایت نکردهاند اما با نگاهی به گستردگی دامنه اعتصاب کامیونداران در نقاط مختلف کشور متوجه میشویم که شکلی از همدلی میان گروههای رسمی و غیررسمی(مجازی) بر سر پیگیری مطالبات از طریق تداوم اعتصاب وجود دارد.
با وجود برخی شنیدهها در خصوص وعده دولت و پیگیریهای مجلس برای جلوگیری از سه نرخی کردن قیمت گازوئیل و یا حل مشکل بیمه کامیونداران، رانندگان معترض میگویند باید تا به نتیجه رسیدن کامل خواستهها، اعتصاب را ادامه داد. آنها وعدههای داده شده از سوی مسئولین برای بهبود اوضاع را نوعی عقبنشینی برای خاموش کردن صدای اعتراض میدانند و معتقدند که حاکمیت همزمان از دو شیوه تطمیع و تهدید (خبرهایی مبنی بر بازداشت برخی اعتصابکنندگان شنیده شده) برای بی نتیجه ماندن اعتصابات استفاده میکند.
روندی که البته در دورههای پیشین اعتراضات کامیونداران در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۴۰۱ نیز سابقه داشته و پدیده نوظهوری نیست. به این ترتیب که با افزایش میزان گستردگی و پراکندگی اعتصابکنندگان، همزمان وعدههای داده شده از سوی مسئولین بیشتر شده و شدت سرکوب نیز افزایش مییابد.
در این میان اما آنچه مهم است، روند پیشبرد اعتراضات از طریق اعتصاب در میان کامیونداران است. برای درک بهتر این موضوع ابتدا تلاش میکنیم به دلایل و زمینههای شکلگیری حرکتهای جمعی در میان برخی اقشار از جمله کامیونداران بپردازیم و به نوعی روانشناسی اعتصاب در بین این گروهها را مورد واکاوی قرار دهیم.
روانشناسی اعتصاب در گروههایی مانند کامیونداران
روانشناسی جمعی گروههایی مانند کامیونداران در زمینه اعتصابات بسیار قابلتوجه است، چرا که آنها برخلاف نداشتن ساختار رسمی یا اتحادیههای قدرتمند، چند باری در طول سالهای اخیر توانستهاند اعتصابات گسترده، منسجم و البته تأثیرگذار ترتیب دهند. کامیونداران، برخلاف کارگران کارخانه یا کارمندان رسمی، معمولاً در یک ساختار شغلی با هویت مشخص کار میکنند. شغل آنها، سبک زندگیشان، دغدغههای کاری و حتی زبان مشترک حرفهای، به آنها هویت صنفی مستحکم میدهد. این احساس “ما” بودن، زیربنای روانی بسیار مهمی برای شکلگیری و تداوم اعتصابات است.
چالشهای مشترکی که در زمینه کاری خود دارند، باعث میشود آنها درک درستی از منافع جمعی داشته باشند. یعنی اگر اعتصاب کنند، میدانند به نفع همهشان خواهد بود؛ و اگر کسی اعتصاب را بشکند، ضررش برای همه خواهد بود. این موضوع عامل کلیدی در اقدام جمعی است که زمینه آن در میان رانندگان از طریق شبکههای ارتباطی گسترده و غیررسمی ایجاد شده است.
کامیونداران به دلیل ماهیت شغلشان که با سفر در مسیرهای طولانی، استراحت در مکانهای خاص، ایستگاهها، توقفگاهها و تعمیرگاهها همراه است، دارای شبکه ارتباطی غیررسمی اما مؤثر هستند. این شبکهها در شرایط فقدان رسانههای مستقل یا اتحادیههای قانونی، میتوانند سریع پیامرسانی، سازماندهی و هماهنگی انجام دهند.
این در حالیست که بسیاری از کامیونداران (بهویژه در ایران و کشورهای مشابه) به صورت شبهمستقل یا پیمانکاری کار میکنند. این ویژگی باعث میشود برخلاف کارگران کارخانه که ممکن است بلافاصله اخراج شوند، تا حدی قدرت مانور بیشتری داشته باشند و هزینهی روانی مشارکت در اعتصاب برایشان کمتر باشد.
علاوه بر اینها، کامیونداران در ایران (و برخی کشورها) در گذشته تجربههای موفقی از اعتصاب داشتهاند. گرفتن سهمیه سوخت، اصلاح نرخ کرایه و جلب توجه عمومی و رسانهای نوعی «اعتماد به نفس جمعی» ایجاد کردهاند که در روانشناسی اجتماعی به آن کارآمدی جمعی (Collective Efficacy) گفتهمیشود. اگر گروهی باور داشته باشد که «ما میتوانیم با هم شرایط را تغییر دهیم»، احتمال اقدام جمعی موفق بسیار بالا میرود.
با وجود این میزان از همبستگی ناشی از همسرنوشتی رانندگان کامیون، پدیده اعتصابشکنی و همچنین بیاعتمادی برخی کارگران به نتیجهبخش بودن اعتصاب یکی از چالشهای اساسی در جریان اعتراضات آنهاست.
دو عامل در هم تنیده که اغلب در بسترهایی که سرکوبِ سازمانیافتگی کارگران شدید است، خود را به شکلهای پیچیدهتری نشان میدهند.
چرا برخی کارگران به اعتصاب نمیپیوندند؟
در نگاه نخست ممکن است به نظر برسد که مخالفت با اعتصاب از سوی برخی افراد از سر خودخواهی یا فرصتطلبی است، اما واقعیت پیچیدهتر از اینهاست و دلایل متعددی دارد.
- بیاعتمادی به نتیجه اعتصاب
یکی از دلایل بنیادین این است که بخشی از کارگران اعتقادی به تأثیرگذاری اعتصاب ندارند. هرچه شدت سرکوبها بیشتر باشد، رانندگانی که به اعتصاب نپیوستهاند از خود میپرسند: «آیا این حرکت به بهبود واقعی منجر خواهد شد یا تنها بهایش را ما خواهیم داد؟»
این بیاعتمادی ناشی از عوامل زیر است:
- تجربه اعتصابهای شکستخورده یا بینتیجه در گذشته؛
- عدم وجود حمایت نهادهای مستقل کارگری یا اتحادیهها؛
- سرکوب شدید و پیامدهای احتمالی چون بازداشت، اخراج یا تهدید خانواده؛
- تبلیغات رسانهای حکومت که اعتصابها را ناآگاهانه یا تحریکشده از سوی دشمن و گروههای خارجنشین جلوه میدهد.
- فشار معیشتی و ترس از قطع درآمد
بسیاری از کارگران در شرایطی هستند که حتی یک یا دو روز بیکاری میتواند معیشتشان را تهدید کند. برای این افراد، اعتصاب ولو با هدفی مشروع، ریسکی است که شاید نتوانند از پس آن برآیند.
- وفاداری به کارفرما و محل کار:
برخی از رانندگان ممکن است به کارفرمایان خود یا نقش خود در شرکت احساس وفاداری کنند و ممکن است نخواهند محل کار یا روابط کاری خود را مختل کنند.
- مخالفت با اهداف اعتصاب:
یک راننده ممکن است با اهداف یا خواسته های خاص اعتصاب موافق نباشد، حتی اگر با مسائل گسترده تر همدردی کند.
- حداقل سطوح خدمات:
در صنایع یا بخش های خاص، دولت ممکن است «حداقل سطح خدمات» را در طول اعتصاب اجباری کنند تا اطمینان حاصل شود که خدمات ضروری به کار خود ادامه می دهند. این بدان معناست که برخی از رانندگان ممکن است در طول اعتصاب مجبور به کار شوند، حتی اگر از این هدف حمایت کنند
- عدم تمایل شخصی:
برخی از رانندگان نیز ممکن است تمایلی به شرکت در اعتصاب نداشته باشند، حتی اگر از اهداف اعتصاب حمایت کنند.
به طور معمول، در جوامعی که امکان آموزش، گفتوگو و آگاهی صنفی از بین رفته یا سرکوب شده است، کارگران درک مشخصی از حقوق خود و ابزارهای مبارزاتی ندارند. در نتیجه، تمایلشان برای مشارکت در اعتراضات ساختاریافته کمتر میشود.
واکنشها به اعتصابشکنان
در چنین بستری، کارگرانی که علیرغم اعلام اعتصاب، به کار ادامه میدهند، به عنوان “اعتصابشکن” شناخته میشوند. این افراد، آگاهانه یا ناآگاهانه، ضربهای جدی به انسجام اعتصاب وارد میکنند. در نتیجه، واکنش اعتصابکنندگان گاه بسیار تند است.
در غیاب تشکلهای صنفی رسمی، برخی از کارگران از روشهایی چون گفتوگو، ترغیب، فشار اجتماعی و حتی تهدید یا برخورد فیزیکی برای جلوگیری از اعتصابشکنی استفاده میکنند. نمونههایی از این دست در اعتراضات کامیونداران یا کارگران پروژهای در صنایع نفت،گاز و پتروشیمی در سالهای اخیر دیده شده است.
از نگاه اعتصابکنندگان، برخورد با اعتصابشکنان مزایایی دارد. از جمله؛ جلوگیری از تضعیف حرکت جمعی، حفظ همبستگی و افزایش هزینهی اعتصابشکنی و ایجاد فشار روانی بر کسانی که در دو راهی تصمیمگیری قرار دارند. اما معایب و خطرهای برخورد قهری با اعتصابشکنان چیست و چرا رفتار خشونتآمیز از سوی اعتصابکنندگان با اعتصابشکنان، پاشنه آشیل یک جریان مطالبهگر است؟!
تجربه نشان داده که برخورد قهری با اعتصابشکنان منجر به افزایش خشونت و شکاف داخلی میان کارگران، بهرهبرداری رسانههای رسمی برای بدنام کردن اعتصاب، مشروعیتزدایی از حرکت اعتراضی و ایجاد بهانه برای سرکوب دولتی و مداخله نیروهای امنیتی برای پایان دادن به روند اعتراضات خواهد شد.
به همین دلیل توصیه میشود که در مقابل برخوردهای سخت، راههایی سازندهتر را انتخاب کنید.
آگاهیبخشی درباره حقوق کارگری و اهمیت همبستگی، ایجاد فضای گفتوگو و حل اختلاف درونصنفی، ترویج تجربههای موفق از اعتصابهای گذشته و تدوین منشور همبستگی یا توافقنامههای داخلی میان کارگران از جمله اقداماتی است که میتواند اعتصابشکنی را تا حد زیادی کاهش دهد.
باید در نظر داشته باشیم که اعتصاب در جوامعی مانند ایران که امکان تشکلیابی قانونی و آزاد وجود ندارد، به ناچار شکلهای خاصی به خود میگیرد: خودسازمانیافته، پرخطر، پرهزینه و گاه خشن. در این بستر، بیاعتمادی به نتیجه، فشارهای اقتصادی و تهدیدات امنیتی، بسیاری از کارگران را به حاشیه میراند و پدیده اعتصابشکنی را گسترش میدهد. پاسخ به این بحران، نه با انگ زدن یا حذف افراد مردد، بلکه با افزایش آگاهی، تقویت پیوندهای صنفی و خلق تجربههای کوچک اما موفق ممکن است. قدرت اعتصاب علاوه بر توقف کار، در توانایی ایجاد اعتماد، وحدت و افق مشترک میان همه کارگران نهفته است.