تارنمای داوطلب: انتشار نامه اخیر کانون انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاههای گاز استان بوشهر خطاب به مسولان استانی حاوی نکات مهمی است که ماهیت فعالیت این تشکلهای شبهحکومتی را تبیین و تفاوت عملکرد آنها را با تشکلهای مستقل کارگری مشخص میکند.
در بخشهایی از نامهای که اخیرا از سوی کانون انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاههای گاز استان بوشهر با مضمون هشدارآمیز برگزاری قریبالوقوع «اعتراضات صنفی» در این مناطق خطاب به مسئولین استانی منتشر شده، ضمن ابراز تاسف در خصوص برخوردهای قهری صورت گرفته با جمعی از نمایندگان کارگری _بدون ذکر مشخصات این افراد_ آمده است: «هماهنگونه که مستحضرید در سال گذشته(۱۴۰۲) “اعتراضات نمادینی” از سوی کارگران این مجتمع در نهایت “فرهیختگی” و با تاکید بر “حفظ تولید” انجام شده، ولی باز هم مطالبات بیپاسخ ماندند. کارگران “فهیم” مجتمع گاز پارس جنوبی در سال جدید(۱۴۰۳) به دلیل “شرایط خاص کشور” از جمله حمله بیشرمانه رژیم غاصب صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق، عملیات کوبنده و افتخارآمیز وعده صادق و سپس حادثه تلخ پرواز اردیبهشت و شهادت رئیس جمهوری فقید و همراهان بزرگوار ایشان و در نهایت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری “تصمیم گرفتند پیگیری مطالبات خود را به تعویق بیاندازند، تا ضمن انجام تکلیف خود در شرایط موجود به هیچ احدی اجازه ندهند از اعتراضات به حق آنان سوءاستفاده کنند.” لذا بدینوسیله به اطلاع میرساند کانون انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاههای گاز استان بوشهر مسولیت هماهنگی و شروع مجدد اعتراضات را به عهده گرفته و پس از جمعبندی، “شرح اقدامات لازم را به سمع و نظر شما خواهد رساند.”»
مروری بر ادبیات به کار رفته در این نامه که حاوی کلیدواژههای بسیاری برای شناسایی بخشی از ماهیت فعالیتی این کانون است نشان میدهد که چگونه تشکلهای شبهحکومتی به صورت سلیقهای با اولویت بخشی به مصالح و منافع سیاسی، مطالبات صنفی را از اولویت نخستِ پیگیری خود خارج میکنند. کاری که در بیش از سه دهه گذشته از تشکیل این نهادها توسط تشکلهایی چون «خانه کارگر» و «شوراهای اسلامی کار» دنبال شده و امروز با تشکیل انجمنهای صنفی کارگری، سایه خود را بر یکی از پرالتهابترین کانونهای بحران کارگری یعنی «پارس جنوبی» انداخته است.
کانون انجمنهای صنفی پالایشگاههای گاز استان بوشهر از جمله تشکلهای رسمی است که در طول سه سال گذشته از تاسیس خود در بطن اعتراضات مداوم کارگران ارکان ثالث و قراردادی این پالایشگاهها حضور فعال داشته و نمایندگان این کانون که ادعای نمایندگی ۱۴ هزار کارگر را دارند، بارها با برخوردهای قهری در نتیجه پیگیری مطالبات مواجه شدهاند.
با این حال مروری بر عملکرد این کانون که همزمان با گسترش اعتراضات صنفی کارگران پروژهای و ارکان ثالث این مناطق در سالهای اخیر فعالیت خود را آغاز کرد، نشان میدهد که تشکلهای رسمی به دلیل سازوکار مداخلهپذیر و غیرمستقل خود همواره مجبورند یا ترجیح میدهند! که مصالح سیاسی را بر مصالح صنفی و کارگری مقدم دارند. این در حالیست که چنانکه اشاره شد، کانون انجمنهای صنفی پارس جنوبی مدعی نمایندگی ۱۴ هزار کارگر این پالایشگاههاست و قاعدتا باید از قدرت بسیج و سازماندهی گروههایی که مدعی نمایندگی آنهاست، برخوردار باشد و توانایی احقاق حقوق صنفی کارگران این پالایشگاهها را با استفاده از «حق اعتصاب» و «حق اعتراض آزادانه» داشته باشد. علاوه بر این، تاکید بر اولویت بخشی به “شرایط خاص کشور” به عنوان دلیلی برای کنترل و مهار اعتراضات در حالی با برچسب «فرهیختگی» کارگران تقدیس میشود که فعالیت انجمنها در چارچوب قوانین داخلی و بینالمللی تبیین شده و تعارض و تداخلی با رویدادها و وقایع سیاسی ندارد.
علاوه بر اینها، استفاده از کلیدواژهای چون برگزاری «اعتراضات نمادین» نشان دهنده نگرش ویترینی این تشکلها و نمایندگان آنها به «حق اعتراض» و لزوم استفاده از آن به عنوان «اهرم فشار» جهت تحقق مطالبات است. با فرضِ بعید ناآگاهی این تشکلها از چنین اقداماتی یا به کار بردن چنین اصطلاحاتی در مکاتبات! باید به این نکته توجه داشت که اعتراضات نمادین، اگرچه در افزایش آگاهی و ابراز نارضایتی یک ابزار قابل استفاده در جریان فعالیتهای صنفی و مدنی است، اما به دلیل چندین محدودیت ذاتی، اغلب در دستیابی مستقیم به خواستههای کارگران اثربخشی موفقی نخواهد داشت و به تغییرات ملموس برای کارگران منجر نخواهد شد.
در اینجا میتوان به ۱۰ دلیل عمده اشاره کرد که نشان میدهد حتی در شرایط عادی و برای تشکلهایی که آزادانه حق فعالیت دارند نیز استفاده از ابزاری به نام «اعتراضات نمادین» ایدهآل نیست:
۱- اعتراضات نمادین اغلب رویدادهای یکباره یا اقدامات کوتاه مدتی هستند که فاقد فشار مستمر لازم برای وادار کردن کارفرمایان یا مقامات به مذاکره و ایجاد تغییرات هستند.
۲- بدون یک استراتژی مستمر و فزاینده، شتاب ایجاد شده توسط اعتراضات نمادین میتواند به سرعت از بین برود.
۳- اعتراضات نمادین معمولاً کانالی رسمی برای مذاکره بین کارگران و کارفرمایان ایجاد نمیکند و تبدیل اعتراض به مطالبات و راه حل های ملموس را دشوار میکند.
۴- کارفرمایان ممکن است اعتراضات نمادین را در مقایسه با اقدامات سازماندهی شده مانند اعتصابات یا چانهزنی دسته جمعی کمتر تهدید کننده تلقی کنند و انگیزه آنها برای پاسخگویی معنادار را کاهش دهد.
۵- در حالی که اعتراضات نمادین میتواند توجه رسانه ها را به خود جلب کند، این پوشش اغلب موقتی است و میتواند به سرعت به موضوعات دیگر تبدیل شود و اثربخشی طولانی مدت اعتراضات را کاهش دهد.
۶- اعتراضات نمادین ممکن است به شکل ابراز ناامیدی دیده شود تا تلاشهای سازمانیافته و عملی که به طور بالقوه منجر به همدردی عمومی میشود.
۷- اعتراضات نمادین گاهی اوقات میتواند پراکنده باشد، با گروه های مختلف بدون استراتژی منسجم یا اهداف یکپارچه شرکت میکنند و تأثیرگذاری بلندمدت را تضعیف میکند.
۸- این اعتراضات ممکن است به طور مؤثر کل نیروی کار را بسیج نکند و منجر به فقدان قدرت و همبستگی جمعی شود.
۹- برخلاف اعتصابات یا اقدامات سازماندهی شده کارگری، اعتراضات نمادین معمولاً عملکرد اقتصادی کارفرمایان را مختل نمیکند، که اغلب برای مجبور کردن آنها به مذاکره و برآورده کردن خواسته های کارگران ضروری است.
۱۰- در برخی از جوامع همچون ایران، حتی اعتراضات نمادین هم میتواند به راحتی توسط مقامات سرکوب شود، بدون اینکه منجر به گفتگو یا تغییر معنی دار شود، به ویژه اگر امکان دفاع از معترضان برای هیچ نهاد حقوقی وجود نداشته باشد.
بنابراین و در حالت خوشبینانه حتی اگر اعتراضات نمادین بتواند بخش مهمی از یک استراتژی گسترده تر برای پیگیری حقوق کارگران باشد، اغلب به تنهایی برای دستیابی به مطالبات ملموس کافی نیست. برای تغییر پایدار، کارگران معمولاً نیاز به مشارکت در اقدامات سازمان یافته و جمعی دارند که فشار پایدار و کانالهای مذاکره رسمی ایجاد میکند و مولفههای مرتبط با سود اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. ایجاد اتحادیهها و تشکلهای کارگری قوی و استفاده از ترکیبی از تاکتیک ها، از جمله اما نه محدود به اعتراضات نمادین، میتواند توانایی دستیابی به بهبودهای معنادار و پایدار در شرایط کارگران را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. کاری که تشکلهای شبهحکومتی به دلیل سازوکار مداخلهپذیر خود و اولویت بخشی به مصالح سیاسی به جای مصالح صنفی در مواقع لزوم، قادر به انجام آن نیستند.
انجمن های صنفی از جمله تشکلهای سهگانه کارگری تایید شده در قانون کار ایران هستند که پیوستن کارگران به آنها بلامانع است. با وجود مداخله مستقیم دولت در سازوکار تاسیس و فعالیت این انجمنها اما جمهوری اسلامی در دهههای اخیر تلاش کرد تا با معرفی انجمن در پوشش سندیکا، نوعی اعتبار بینالمللی نیز برای انجمنهای صنفی دست و پا کند. با این حال محدودیتهای حاکم بر فعالیت تشکلهای کارگری در ایران منجر به آن شده که انجمنهای صنفی هم نتوانند وظایف و ماموریتهای خود را ولو در چارچوب قانون انجام دهند. این در حالیست که به نظر میرسد در سالهای اخیر بخشی از دستگاههای نظارتی و امنیتی حکومت ایران با صدور مجوز برای فعالیت این تشکلها_حتی به صورت محدود_، اهداف دیگری همچون نظارت و کنترل اعتراضات کارگری در کانونهای بحران را در دستور کار قرار داده است.
متن کامل نامه کانون