تارنمای داوطلب: حق اعتراض برای تحقق دموکراسی ضروری است و به مثابه ابزاری برای مردم است که از موقعیت های جاری ابراز نارضایتی کنند و مطالبات خود را برای تغییر اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی مطرح کنند. در عین حال، جنبشهای اجتماعی همواره از راهپیمایی و تجمع خیابانی به عنوان ابزاری برای بیان خواستهها و دیده شدن مطالبات خود استفاده میکنند. در ایران نیز یکی از مهمترین عرصههای کنش جمعی، به هم پیوستن افراد و گروهها به یکدیگر و برگزاری تجمعات خیابانی است. این روزها بازنشستگان و کارگران بخشهای مختلف خدماتی، تولیدی، آموزشی و درمانی به پای ثابت اعتراضات و کنشهای میدانی تبدیل شدهاند. اعتراضاتی که اغلب فاقد سازماندهی لازم است اما برای مدت زمان طولانی ادامه داشته و گاهی روند فرسایشی به خود گرفته است. پرسش محوری این است که آیا اعتراضات همواره جواب میدهد؟!
کارشناسان جنبشهای اجتماعی به این سوال پاسخ مثبت میدهند. البته اعتراضات جواب می دهد، اما لزوما نه با روش یا بر اساس بازه زمانی که خیلی ها فکر میکنند. اعتراضها گاهی در کوتاهمدت به نظر شکست خورده میآیند، اما واقعیت این است که قدرت اعتراضها عمدتا در بلندمدت ظاهر میشود.
در کوتاهمدت، اعتراضها میتوانند به حدی عمل کنند که مقامات را برای تغییر رفتارشان مجبور به عقبنشینی کند. معترضین به ما میگویند: «ناراضی هستیم واوضاع را آنطور که هست تحمل نمیکنیم». اما برای اینکه متوجه عمق این نارضایتی شویم، بخش «ما تحمل نمیکنیم» باید از اعتبار کافی برخوردار باشد. امروزه اعتراضات بزرگ گاهی فاقد چنین اعتباری هستند، به ویژه به این دلیل که فناوری های دیجیتال بسیج آنها را بسیار آسان کرده است. هنگامی که چند روز یا چند هفته طول میکشد تا از یک گروه تلگرامی به جمعیتی چند هزار نفره در خیابانها برسیم یعنی به رغم وجود رسانهها و شبکه های اجتماعی همچنان سازماندهی بسیار سخت است.
راهپیمایی تاریخی در واشنگتن، در سال ۱۹۶۳، بیش از ۱۰ سال طول کشید تا از یک ایده به سازماندهی تبدیل شود. ماه های زیادی فقط به تدارکات اختصاص داده شد. در چنین شرایطی برگزاری راهپیمایی یا یک تجمع در سطح وسیع که صاحبان قدرت را مجبور به عقبنشینی کند، آخرین مرحله و دشوارترین کار است. در مقابل اگر سازماندهی برای برگزاری تجمعات و اعتراضات میدانی به عنوان یک کار آسان در نظر گرفته شود، باید در اعتبار و همچنین آینده آن دچار تردید شد. در چنین شرایطی عموما صاحبان قدرت نیز این شیوه سازماندهی را تهدید تلقی نمیکنند.
وقتی معترضان کارهای دشواری انجام میدهند چطور؟ وقتی معترضان دست به اعمالی می زنند که خطر زندان را در پی دارد، بهویژه اگر الهامبخش مشارکت تودهای باشند، این پتانسیل ایجاد میشود که تأثیر بیشتری بر افکار عمومی و اصحاب قدرت بگذارند.
تداوم چنین اعتراضات گستردهای برای هفته ها کار سادهای نیست و نشانههایی وجود دارد که این اعتراضات در حال حاضر تأثیرات فوری دارند. در مینیاپولیس، جایی که قتل جرج فلوید جرقه اولیه اعتراضات سیاهپوستان و جنبش “زندگی سیاهان مهم است” بود، شهردار خواستار اصلاحات ساختاری گسترده شد و شورای شهر قطعنامهای را برای انحلال ادارات پلیس و جایگزینی مدلی جامعهمدار تصویب کرد.
آیا این بدان معناست که اعتراضات پرخطر یا دشوار، همیشه میتواند برای ترساندن یا عقبنشینی مقامات برای اجرای تغییرات مؤثر باشد؟
پاسخ این سوال، الزاما مثبت نیست، زیرا مقامات گزینه دیگری برای مقابله با چنین اقداماتی دارند: آنها را از طریق افزایش سرکوب، معترضان را در معرض خطر بیشتری قرار دهند تا زمانی که تسلیم شوند.
متأسفانه، سرکوب کار میکند. مهم نیست که معترضان چقدر شجاع باشند، یک حکومت اغلب ظرفیت بسیار بیشتری برای تحمیل هزینه ها و سرکوب معترضان دارد. در طول بهار عربی، حدود یک سوم از شهروندان بحرین ماههای پیاپی راهپیمایی کردند. دولت اما با دستگیریهای گسترده، شکنجه و اعدام به اعتراضات پاسخ داد و سرانجام مردم خسته را ساکت کرد. در مصر، پس از کودتای نظامی در ژوئیه ۲۰۱۳، حداقل دهها هزار معترض، از جمله بسیاری از زنان و کودکان، در میدان ربعه در قاهره اردو زدند تا با کودتا مخالفت کنند. در پاسخ، ارتش و پلیس تیراندازی کردند و حدود ۱۰۰۰ نفر را در یک روز به ضرب گلوله کشتند. جای تعجب نیست که اعتراضات عمدتاً خاموش شد و از آن زمان کشور به دست نیروهای نظامی افتاد. اینها استثناهای تاریخی نیستند. در سال ۱۹۸۹، دولت چین صدها یا بر اساس برخی تخمین ها، هزاران معترض را در میدان تیان آن من – جایی که حدود ۱ میلیون نفر ماه ها به طور مسالمت آمیز تجمع کرده بودند- کشت و جنبش دموکراسی خواه را سرکوب کرد.
پس چرا مقامات همیشه سرکوب را تشدید نمی کنند تا زمانی که مردم تسلیم شوند و چرا گاهی تسلیم جنبشهای اعتراضی میشوند؟
پاسخ به این سوال در درک قدرت سازماندهی بلندمدت جنبش های اجتماعی نهفته است.
در درازمدت، اعتراضات به این دلیل موفقتر عمل میکنند که میتوانند مهمترین ستون قدرت یعنی مشروعیت حاکمیت را تضعیف کنند. تحلیل گران اغلب خاطرنشان میکنند که یک دولت را میتوان با انحصار آن بر خشونت تعریف کرد، در دنیای مدرن، این انحصار خشونت چیزی نیست که خود را تداوم بخشد. خشونت فقط اتفاق نمیافتد بلکه باید توسط مردم تصویب و فعال شود. اتحاد جماهیر شوروی به دلیل تمام شدن تانکهایش که به اروپای شرقی میفرستاد، سقوط نکرد، بلکه زمانی سقوط کرد که مردم با براه انداختن شورشهای در اواخر دهه ۱۹۸۰ مشروعیت نظام حاکم را به چالش کشیدند. اگر از دست دادن مشروعیت گسترده و به اندازه کافی عمیق باشد، ژنرالها و پلیسهایی که قرار است خشونت را به اجرا بگذارند، میتوانند علیه حاکمان مخالفت کنند (یا حداقل از دفاع از حاکم منفور دست بردارند). زور و سرکوب میتواند برای مدتی همه چیز را تحت کنترل داشته باشد، اما در عین حال چنین حکومتی را شکنندهتر میکند.
جامعه بدون حکمرانی مشروع به خوبی عمل نخواهد کرد. مردم را میتوان وادار کرد که از آنها پیروی کنند، اما سخت تر است که شور و شوق، شایستگی و خلاقیت را از مردم ناامید و کتک خورده انتظار داشته باشیم. از دست دادن مشروعیت مهمترین تهدید برای مقامات است، به ویژه در کشورهای دموکراتیک، زیرا مقامات میتوانند در چنین شرایطی برای مدت طولانی برای حفظ قدرت، کارهای زیادی انجام دهند. شاید آنها بتوانند تا حدی از طریق ایجاد موانعی مانند سرکوب رأی دهندگان و افزایش قدرت نهادهای غیرانتخابی، مدت بیشتری در قدرت بمانند، اما جامعه ای که آنها بر آن نظارت می کنند، ناگزیر زوال خواهد یافت و در ادامه قدرت را در دست خواهد گرفت.
اعتراضها، ابزاری برای جلب توجه و تلاشی برای برجسته کردن موضوعات مهم اجتماعی و شروع گفتگو در این باره هستند. با این حال، اعتراضات موفقیت آمیز همان هایی هستند که در جریان گفتگو و در چارچوب موضوع پیروز میشوند.
در عین حال اعتراضها به این دلیل جواب میدهند که در مسیر خود معترضان را تغییر میدهند و برخی را از شرکتکنندگان عادی را به فعالان مادام العمر تبدیل میکنند، که به نوبه خود جامعه را تغییر میدهند. این امر به ویژه زمانی برجسته میشود که جنبشی که با خشونت و رفتار نادرست پلیس مخالفت میکند، با خشونت و رفتار نادرست بیشتری مواجه شود. این درحالیست که معترضانی که کنش مسالمت آمیز را در دستور کار قرار دادهاند، در بسیاری موارد در جریان اعتراضات خشونت پلیس، گاز اشک آور و باتوم را تحمل کرده اند و این بدون شک نشاندهنده باور آنها به مبارزه بدون خشونت است.
کنش جمعی تجربهای است که زندگی را تغییر میدهد. بودن در میان مردمی که خواهان تغییرات مثبت اجتماعی هستند، قدرت بخش و نشاط آور است. اعتراضها به این دلیل جواب میدهند که جنبشها را در درازمدت حفظ میکنند، زیرا شرکتکنندگان در طول اقدام جمعی با هم پیوند میخورند.
آیا اعتراضات کارساز است؟
بله، اما نه صرفاً به این دلیل که برخی از مردم در خیابان ها راهپیمایی میکنند. اعتراضها به این دلیل کار میکنند که توجه را به سمت یک بیعدالتی سوق میدهند و میتوانند افکار مردم را تغییر دهند، روندی کند اما عمیقاً قدرتمند. اعتراضها به این دلیل کار میکنند که معترضان میتوانند باور به تغییر را به کل جامعه سرایت دهند و به مقامات بفهمانند که با اقدامات آنها مخالفت خواهد شد و اگر لازم باشد حاضرند برای آرمان خود، هزینههای زیادی پرداخت کنند. اعتراضات به این دلیل کار میکنند که اغلب دریچهای بین مشارکت اتفاقی و فعالیتهای مادام العمر مردم هستند. گاهی اعتراضها جواب میدهد، چون در آن لحظه تنها این سؤال در ذهن معترضان شکل میگیرد که آیا میتوان یک روز بیشتر بیکار نشست در حالی که یک بیعدالتی بزرگ رخ میدهد! در چنین موقعیتی آنها دیگر به بلندمدت بودن یا کوتاه مدت بودن اعتراض فکر نمیکنند و تنها میخواهند کاری برای بهبود اوضاع انجام دهند.
شاید این قویترین پرسشی باشد که در ذهن افراد شکل میگیرد و اعتراض را به ابزاری قابل استفاده برای حرکتهای اجتماعی و مطالبهگری تبدیل میکند: وقتی علت آنقدر قدرتمند است که معترضان محاسبه نمیکنند که آیا کار میکند یا نه، اما از نظر اخلاقی احساس میکنند که مجبور هستند مشارکت کنند و دیده شوند.