تارنمای داوطلب: نام انقلاب ۵۷ با اعتصابات کارگری و مشارکت مستقیم طیفهایی از کارگران صنایع مهم کشور از جمله صنعت نفت گره خورده است. اعتصاباتی که در نتیجه سازماندهی تشکیلاتی منسجم و آگاهی طبقاتی کارگران و طرح مطالباتی فراتر از مطالبات صنفی در ماههای پایانی منتهی به انقلاب با قدرت ادامه یافت و در نهایت همگام با حرکت مستمر تودههای انقلابی به فروپاشی سلطنت پهلوی منجر شد. خاطرهای که این روزها و در جریان گسترده شدن اعتراضات مردمی برای تغییر ساختار سیاسی و در پی انتشار خبرهایی پیرامون همراهی کارگران پیمانی نفت و سایر مزدبگیران از جمله معلمان با مردم معترض، بیش از پیش بازخوانی میشود. اما آیا وضعیت اقتصادی و تشکیلاتی امروز کارگران و مزدبگیران ایرانی به آنچه ۴ دهه بیش از این در جریان تغییر نظام سیاسی رخ داد، شباهتی دارد؟ رفتارها و کنشهای اجتماعی و سیاسی کارگران ایرانی دچار چه تغییراتی شده است و چه عواملی منجر به مشارکت یا عدم مشارکت آنها در امور اجتماعی شده است؟! بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگرانی که از نزدیک ساختار اقتصادی حاکم بر روابط کار و ظرفیتهای رفتاری و تشکیلاتی کارگران ایرانی را رصد میکنند معتقدند، فضای حاکم بر روابط کار امکان مشارکت موثر را از کارگران گرفته و به همین دلیل اعتصابات پراکنده اخیر هنوز نتوانسته، فشاری بر حاکمیت وارد کند.
فارین پالیسی در گزارشی تحلیلی که در روز سوم نوامبر در وبسایت این نشریه به قلم “اسفندیار باتمانقلیج” بنیانگذار بنیاد بورس و بازار و “زپ کلب”، کاندیدای دکترا در دانشگاه کالیفرنیا منتشر شده؛ به بررسی دلایل و زمینههای عدم مشارکت موثر کارگران در اعتراضات اجتماعی اخیر ایران پرداخته است. در این گزارش با اشاره به عواملی چون؛
– فقدان امنیت شغلی در پی رواج قراردادهای موقت کار (بیش از ۹۵ درصد کارگران ایران تحت قراردادهای موقت فعالیت میکنند) و افزایش خطر اخراج و جایگزینی نیروهای اعتصابکننده
بحرانهای اقتصادی و دستمزدهای پایین و ناکافی
– عدم وجود تشکلها و اتحادیههای مستقل کارگری و وجود تشکلهای شبه حاکمیتی که عمدتا مطالبات کارگران را نمایندگی نمیکنند
تاکید شده؛ با وجود انتشار خبرهایی پیرامون برگزاری اعتصابات کارگری در حمایت از اعتراضات سراسری به قتل مهسا امینی ؛ همچنان این اعتراضات به دلیل عدم گستردگی و پراکندگی نتوانسته فشار اقتصادی قابل توجهی به دولت وارد کند.
مشروح گزارش تحلیلی فارین پالیسی را در ادامه میخوانیم.
*****
شش هفته پس از قتل مهسا امینی، جوان ۲۲ ساله ایرانی اهل سقز، تظاهرات بزرگی در ایران در جریان است و زنان ایران و به طور گسترده تر، مردم ایران خواستار تغییرات اساسی سیاسی هستند. دولت ایران تاکنون با خشونت با این اعتراضات برخورد کردهاند و صدها نفر در جریان این اعتراضات کشته و زخمی شدهاند. این اعتراضات در حالی در جریان است که هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه حاکمیت درصدد برآورده ساختن خواستههای معترضین است، دیده نمیشود.
کارگران تاکنون نقش مهمی در اعتراضات داشتهاند و از نقش خود در اقتصاد برای ابراز همبستگی با معترضین و اعمال فشار بر مقامات استفاده کردهاند. در کنار وکلا و پزشکان که در تهران و شهرهای بزرگ دست به تظاهرات زدهاند، گروه های مختلفی از کارگران صنعتی و حمل و نقل و همچنین معلمان نیز اعتراضاتی را سازماندهی کردهاند.
در شبکههای اجتماعی نیز، هشتگ «اعتصابات عمومی» از ابتدای اعتراضها رو به افزایش است. حامیان تظاهرات و رسانههای آنان ، از اعتصابهای بازار که توسط مغازهداران در چندین شهر در هفتههای اول جنبش برگزار شد، استقبال کردند. در عین حال، گزارشهایی از اعتصابات نفتی در شهرستان کنگان، بوشهر و آبادان منتشر شد و زمانی که شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران فراخوان اعتصاب سراسری ۲۳ اکتبر تا ۲۴ اکتبر (۱۲ و ۱۳مهر) را اعلام کرد، انتظارات افزایش یافت.
با این حال، این اعتصابات ناموفق بود و هیچ یک به اندازهای بزرگ نبود که بتواند بر تولید کالا یا ارائه خدمات تأثیر بگذارد. به نحوی که جلوگیری از آسیب اموال، عمدهترین دلیل بازاریان برای بستن مغازههایشان بود. در عین حال اعتصابات نفتی نیز به جیب های کوچک کارگران قراردادی پیش از شروع کار و وقت ناهار محدود شد و اعتصاب معلمان نیز در چند شهر کردستان، خلاصه شد و اعتصاب عمومی مورد انتظار هنوز محقق نشده است.
این تصور که اعتصاب عمومی میتواند در جنبش اعتراضی جدید ایران تغییر ایجاد کند، با خاطره انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) که منجر به روی کار آمدن جمهوری اسلامی شد، گره خورده است. با شروع سال ۱۹۷۸، اعتصابات انجام شده توسط کارمندان دولت، کارگران شهرداری و حتی کارگران نفت فشار قابل توجهی بر رژیم شاه وارد کرد. اما شرایطی که بسیج بزرگ کارگری را در سال ۱۹۷۹ ممکن کرد، امروز وجود ندارد. آن اعتصابات تا حدی موفقیت آمیز بود، زیرا توسط کارگرانی با مشاغل پایدار رهبری میشد و اعتصاب در میان کارگرانی که در بخش خصوصی استخدام شده بودند، محدود بود.
اما کارگران امروزی ایران نسبت به سال ۱۹۷۹ بهطور نامطمئنتری مشغول به کار هستند و سازماندهی امری دشوار برای آنهاست. وزارت نفت ایران کمتر از یک سوم کل کارگران نفت کشور را به صورت رسمی استخدام میکند و برای پیشبرد امور ساخت و ساز و نگهداری به پیمانکاران بخش خصوصی متکی است. این وضعیت در بخش خدمات آموزشی نیز با دستمزدهای پایین معلمان و یا شرکتی شدن ارائه خدمات در بخش درمان، روبروست. پس از سال ها خصوصی سازی، کمتر از صد شرکت صنعتی بزرگ در دست دولت است و اکثر کارگران این شرکت ها با قراردادهای موقت مشغول به کار هستند.
انقلاب ۱۹۷۹ به سازماندهی کارگران کمک کرد، اما امروز تشکلهای کارگری در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارند. تخریب گسترده اتحادیه ها، خصوصی سازی و اخراج و ناامنی شغلی منجر به تضعیف قدرت سازماندهی کارگران ایرانی شده است. از دست دادن ساختارهای تشکلیابی، تبدیل اعتصابات محل کار به مبارزات سیاسی را چالش برانگیزتر کرده است. به عنوان مثال، در اواخر دهه ۱۹۹۰، کارگران توانستند برخی از سندیکاها و تشکلهای خود را احیا کنند، یک دهه بعد کاهش تشکل های کارگری _در پی سرکوب و انسداد فعالیت تشکیلاتی_ مانع از اقدامات قوی تر در محل کار شد. وضعیت امروز اما وخیمتر است.
گذشته از فقدان تشکلهای کارگری، عوامل اقتصادی به مانع بزرگتری برای فعالیتهای سیاسی تحت رهبری کارگران تبدیل شدهاند. بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، متوسط هزینه سالانه خانوارهای کارگری از ۴۶۰۰ دلار به ۳۹۰۰ دلار کاهش یافته است که کاهش ۱۵ درصدی را نشان میدهد و اکثر کارگران با پسانداز اندک؛ تنها به همین دستمزدهای ماهانه متکی هستند. آنها نمیتوانند از دستمزدها چشمپوشی کنند و از اخراج شدن در اقتصادی با بیکاری قابل توجه میترسند.
در ماه اکتبر، مسئولین نیشکر هفت تپه، یک شرکت بزرگ دولتی، بنا به گزارشها از مقامات خواسته بودند تا «هر کاری برای جلوگیری از اعتراضات کارگران انجام دهند». یک روز قبل از اینکه کارگران برای تظاهرات برنامه ریزی کنند، ناگهان موافقت کردند که ماه ها دستمزد تاخیری را پرداخت کنند. اخیراً منطقه ویژه اقتصادی معدنی و صنایع فلزی خلیج فارس از کارفرمایان عمده استان هرمزگان خواسته است تا «به منظور جلوگیری از نارضایتیهای محل کار که ممکن است دلیلی برای شرکت در اعتراضها شود، معوقات مزدی را پرداخت کنند». در عین حال، مقامات ایرانی دریافتهاند که نارضایتی های اقتصادی انگیزه اصلی اعتراضات است و سرکوب را تشدید کرده اند.
در نتیجه این سرکوبها، اعتصاب کارگران نفت که برای ۲۹ اکتبر برنامهریزی شده بود به دلیل آنچه سازماندهندگان” امنیتی شدن محل کار” عنوان کردهاند به تعویق افتاد. به مقامات میدانند که کارگران ایرانی در موقعیتی نامطمئنی هستند و بسیاری از کارگران اگر دستمزد و شغلشان در خطر باشد، از اعتراض خودداری میکنند.
جک گلدستون، نظریهپرداز انقلابهای اجتماعی، در مصاحبهای که اخیراً به زبان فارسی منتشر شد، پیشنهاد کرد که «اعتصابات مستمر در تأسیسات نفتی و کارگران سایر بخشهای مهم و کلیدی» از جمله شرایط لازم برای موفقیت اعتراضات جاری در ایران است. با وجود اینکه ساختارهای اقتصادی و ضعف تشکلهای کارگری، امکان تحقق این نوع کنشهای بزرگ از سوی کارگران در ایران را بعید میسازد، اما این بدان معنا نیست که کارگران نمیتوانند به جنبش اعتراضی کمک کنند.
اعتصابات، نقش مهمی در انقلاب ۱۹۷۹ ایفا کردند. اما اعتصاب تنها شکلی از اقدام سیاسی نیست که کارگران می توانند انجام دهند. همانطور که در چند هفته اول اعتراضات مشخص بود، کارگران می توانند همبستگی خود را نشان دهند و مطالبات خود را به طرق مختلف به گوش مردم برسانند.
علاوه بر این، در حالی که کارگران ایرانی در حال حاضر فاقد سندیکاها و ساختارهایی برای سازماندهی سریع هستند، ضرورت سیاسی برای شرکت در اعتراضات ممکن است خود باعث ایجاد انواع جدیدی از سازماندهی شود. در پیش از انقلاب ۱۹۷۹ ، اعتصابات ملی پس از ماه ها تظاهرات مردمی به یکی از ویژگی های جنبش تبدیل شد. اگر جنبش اعتراضی بتواند خود را در برابر سرکوب دولتی حفظ کند، این به فعالان کارگری زمان میدهد تا با بهرهگیری از همبستگی فوقالعادهای که در میان گروههای اجتماعی مختلف ایرانی و در میان مهاجران ابراز میشود، شبکههای جدیدی بسازند.
در نهایت، شرایط اقتصادی کارگران نیز میتواند تغییر کند. اقتصاد ایران همچنان در روند شکننده ای قرار دارد و ادامه ناآرامی ها و همچنین تضعیف چشم انداز کاهش تحریم ها، از هر گونه بهبود قابل توجهی در رفاه خانوار ایرانی جلوگیری میکند. در چنین شرایطی اما زمینه برای حامیان معترضان در خارج از ایران، برای حمایت اقتصادی از کارگران ایرانی وجود دارد. برجستهترین پیشنهادها از این دست، ایجاد “صندوق اعتصاب” است. اما چنین صندوقی که از خارج از محیط کار حمایت میشود، انگیزه مالی منحرفی ایجاد میکند. از طرفی مقامات ایرانی نیز احتمالاً از هرگونه نقل و انتقال مالی که با ایده کمک به صندوق اعتصاب انجام شود، به شدت مقابله خواهند کرد.
یک رویکرد بهتر این است که ارسال پول از طرف ایرانیان مقیم خارج از کشور به صورت حواله برای خانواده و دوستان در ایران باشد. این امر به بسیاری از کارگران ابزاری برای شرکت در اعتصابات میدهد و به آنها کمک میکند تا بر ترس های مرتبط با از دست دادن شغل و درآمد غلبه کنند.
تحقیقات نشان میدهد که انتقال بی قید و شرط حواله با مشارکت سیاسی بیشتر ارتباط دارد. افزایش انتقال حواله به احیای ظرفیت بسیج کارگران ایرانی کمک میکند، اما تصمیمگیری در مورد آمادگی برای پیوستن به اعتصابات را با توجه به خطرات ذاتی به افراد واگذار میکند.
روحالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی، خطاب به کارگران ایران در روز کارگر اعلام کرد: «یکی از اهداف جمهوری اسلامی این است که تمام صنعت کشور را به دست مؤمنینی که انقلاب متعلق به آنهاست، بدهد.»
با گذشت بیش از چهار دهه از تأسیس جمهوری اسلامی، شاید از تعداد حامیان یا مومنین به انقلاب کاسته شده و ناکامی دولت در تأمین رفاه کارگران از جمله دلایل متعدد این بیایمانی است. امروز کارگران ایرانی فاقد قدرت لازم برای سازماندهی و مشارکت در امور سیاسی است. دقیقاً به همین دلیل است که ایجاد زمینه برای وقوع یک انقلاب جدید ممکن است دشوارتر از قبل باشد.