تارنمای داوطلب: منابع کارگری به «داوطلب» خبر دادهاند که اعتصاب اخیر کارگران خودروسازی زامیاد، دستاوردهای مقطعی اما موثری داشته است.
صبح روز دوشنبه ۲۴ شهریورماه، کارگران خط تولید کارخانه خودروسازی زامیاد در جاده قدیم کرج در اقدامی اعتراضی دست از کار کشیدند. دلیل اصلی این اعتصاب چند ساعته، عدم پرداخت معوقات مزدی شامل پاداش کار، قطع جیره نقدی و ارزاق عمومی، توقف اضافهکاری و همچنین ممانعت مدیریت از برگزاری انتخابات نمایندگان کارگری عنوان شد.
به گفته منابع کارگری، توقف کارگران به سرعت بخشهای مختلف خط تولید را فلج کرد و روند تولید خودرو در کارخانه برای ساعاتی متوقف شد. همین اختلال در قلب فعالیت اقتصادی کارخانه، مدیران را ناچار به واکنش و پاسخگویی به خواستههای کارگران کرد.
دستاوردهای فوری اعتصاب
حالا و پس از گذشت دو روز از برگزاری این اعتصاب، منابع کارگری به «داوطلب» خبر دادهاند که این اعتراض عملی کوتاهمدت اما مؤثر، نتایج ملموسی برای کارگران به همراه داشته که عبارت است از؛
- پرداخت آکوردها و معوقات مزدی که چندین ماه به تعویق افتاده بود.
- برقراری دوباره اضافهکاری که یکی از مهمترین منابع افزایش درآمد ماهانه کارگران محسوب میشود.
- وعده برگزاری انتخابات نمایندگان کارگری؛ مطالبهای که پیشتر با مخالفت مدیریت روبهرو شده بود.
اهمیت تاکتیک اعتصاب در غیاب اتحادیهها
یکی از نکات کلیدی در ماجرای زامیاد این است که کارگران بدون داشتن اتحادیه یا تشکل کارگری رسمی و قانونی، توانستند با اتکا به قدرت توقف تولید مطالبات خود را پیش ببرند. در صنایع بزرگی مانند خودروسازی، جایی که وقفه در خط تولید به معنای زیان مستقیم اقتصادی و اخلال در زنجیره تأمین است، اعتصاب—حتی اگر کوتاهمدت باشد—میتواند به سرعت فشار لازم را بر مدیران وارد کند.
این تجربه نشان میدهد که حتی در شرایطی که امکان سازماندهی صنفی محدود است و قوانین کارگری مانع از شکلگیری تشکلهای مستقل میشوند، اعتصاب بهعنوان یک ابزار مستقیم و جمعی هنوز کارایی بالایی دارد. در واقع، فلج کردن خطوط تولید و ضربه به سودآوری، زبانی است که کارفرمایان و مدیران ناگزیر به درک آن میشوند.
اعتصاب اخیر کارگران زامیاد نشان داد که سازمانیابی غیررسمی و اقدام دستهجمعی—حتی در کوتاهمدت—میتواند دستاوردهایی ملموس و فوری به بار آورد. این دستاوردها نه تنها شامل حقوق معوقه و اضافهکاری است، بلکه باز کردن مسیر برای شکلگیری نهادهای نمایندگی کارگران را هم در بر میگیرد. به این ترتیب، اعتصاب زامیاد میتواند الگویی برای دیگر بخشهای صنعتی باشد که در نبود اتحادیهها و نهادهای صنفی، به دنبال راههایی برای اعمال فشار و گرفتن پاسخ از کارفرمایان هستند.
اما در عین حال باید توجه داشت که این دستاوردها مقطعی و شکنندهاند و میتوانند با گذر زمان یا تغییر سیاست مدیریت از دست بروند. برای تبدیل این موفقیتهای کوتاهمدت به دستاوردی پایدار و بلندمدت، کارگران ناگزیرند بر مطالبهی تشکیل نهادهای کارگری و نمایندگی مستقل پافشاری کنند. تنها در این صورت است که میتوان از تکرار معوقات مزدی و نقض حقوق صنفی جلوگیری کرد و قدرت چانهزنی کارگران را به شکلی سازمانیافته و ماندگار تثبیت کرد.